-
سه شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۵۰ ق.ظ
-
۵۵۲
سیر برخورد علما با حکام را میتوان در نوشتههای تاریخی و فقهی دید. آنچه در این ارتباط اهمیت دارد برخورداری علما از امتیازات معنوی و دینی و برخورداری حکام از امتیازات مادی و اقتصادی است.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ باید بدون ابراز هیچگونه تردیدی گفت نقش اول و اساسی را در جنبش آزادیخواهانه و عدالت خواهانه مردم در مشروطه، علما بر عهده داشتند آنها با نفوذ روحانی خود در جامعه و سابقهای که به دلیل همین نفوذ معنوی از آن برخوردار بودند، توانستند جنبشی را علیه حکومت ظالمانه قاجار بوجود آوردند. آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که ببینیم علما به کدامین بخش از مشروطه تعلق دارند و آیا آنها مدافع چه کسی بوده و مبارزه شان با چه کسانی بود؟
از زمان روی کارآمدن صفویه حکومت ایران تبدیل به یک حکومت شیعی گردید، بدنبال آن در بعد «مشروعیت حکومت» مشکلی پیش آمد، مشکل این بود که از یک طرف در فقه شیعه، حکومت شرعی – ولو در اشکال محدود آن – در اختیار مجتهدین باید قرار میگرفت و از طرف دیگر عملا پادشاهان صفوی و بعداً قاجار حاکمان سیاسی رسمیجامعه بودند.
این تناقض حتی اگر در منصب حکومت به هر دلیلی مطرح نبود، در بسیاری از مسائل مربوط به اداره جامعه در بخش قضا، مالیاتها و سایر قوانین و حتی امور حسبیه، موقوفات و... مطرح بود، زیرا هر دو قدرت، یعنی هم علما و هم دربار برای خود، حقی از نظر دخالت و تصمیم گیری قائل بودند و این خود موجود مشکلات متعددی در اجرا و حتی قانون میشد.
بسیاری از مجتهدین در شهرهای مختلف برای خود قدرت نزدیک به قدرت یک حاکم سیاسی داشته و حاکمانی که از طرف دولت تعیین میشدند، در برابر آنان از هیچ قدرتی برخوردار نبودند، بالعکس در مناطقی دیگر گاه حاکمان سیاسی مسلط بوده و کما بیش از روحانیون نیز به عنوان یک جزء اجزائی تابع خود بهرهگیری میکردند.
بررسی سیر برخورد این دو قدرت از مسائل مهم تاریخی ایران از عصر صفویه به این طرف میباشد. متأسفانه کمتر در فقه شیعه به این مسائل پرداخته شده مگر در این اواخر که تئوری ولایت فقیه به صورت مشخصی به شکل یک نظام درآمد و مشکل روحانیت از لحاظ داشتن یک تئوری کامل برای حکومت حل شد.
این به معنای آن نیست که در گذشته این نظریه وجود نداشت زیر در گذشته، همیشه مجتهدین ولایت شرعی را از آن خود میدانستند. اما آنها یا بناچار از منصب حکومت چشم پوشی کرده و یا محدوده این ولایت را خالی از منصب حکومت میدانستند، بعضاً نیز احتمالاً با تأیید حکام، در واقع آنها را عامل اجرایی خود تلقی میکردند تا از نظر شرعی مشکلی وجود نداشته باشد.
سیر برخورد علما با حکام را میتوان در نوشتههای تاریخی و فقهی دید.(1) آنچه در این ارتباط اهمیت دارد برخورداری علما از امتیازات معنوی و دینی و برخورداری حکام از امتیازات مادی و اقتصادی است.
نتیجه طبیعی مسأله این بود که در جامعه، توده مسلمانان مردم – آنهایی که قلبهای سلیمیداشتند - نوعاً جانبدار علما بوده و در موقع اختلاف از آنها حمایت میکردند. اما افراد فاسد و فریب خورده در این مواقع جانب حکام محلی را میگرفتند.
از یک طرفی مردم به دلیل اعتقاد اسلامی و نیز از لحاظ نیازی که در زندگی روزمره به علما داشتند - بخاطر مسائل ثبت و سند و قبالهها و... - قبلا به آنان تمایل داشته و برای حیات روزانه خود هم از لحاظ روحی و هم از اجتماعی وجود آنها را بر خورد لازم و واجبتر از وجود حکام میدانستند.
منبع:
بررسی و تحقیق در جنبش مشروطیت(رسول جعفریان) سال 69، صص 27-29
پی نوشت:
الگار در کتاب «دین و دولت ایران» نقش علما در دوره قاجار که به اسم نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ترجمه و چاپ شده این سیر را بررسی کرده که البته همه دیدگاهها لزوما درست نیست، دکتر حائری نیز در برخی از فصول کتاب «نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایران» این کار را انجام داده که آن نیز جای تحقیق و تدقیق بیشتر دارد.