-
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۲۲ ب.ظ
-
۲۷۲۲

نفوذ همیشه مخفیانه است و اگر مخفی نبود، اسم آن را نفوذ نمیگذاشتند؛ از این رو، عوامل نفوذی پس از گذشت زمان مشخص میشوند. در زمانی که هستیم، همه نفوذیها را نمیشناسند. افراد خاصی که دارای اطلاعات خاصی هستند، امکان دارد که بشناسند.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ حجتالاسلاموالمسلمین عبدالقادر سعادتی استاد حوزه علمیه تبریز میباشد که در سال 94 از رساله علمی سطح چهار حوزه با عنوان «رابطه اهلکتاب با خلفا و تأثیر و نفوذ یهود در بین مسلمین در صدر اسلام» دفاع کرده است.
این استاد حوزه در گفتوگو با خبرنگار ما از نفوذ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یهود در بین مسلمانان سخن گفته و رازهایی را آشکار ساخته است که از دسیسهها و توطئههای یهودیان بر این نفوذ در جامعه اسلامی و منزوی ساختن مسلمانان حکایت دارد.
مقابله پیامبر اکرم(ص) برای جلوگیری از نفوذ فرهنگی یهود، تلاش یهود برای نفوذ در جامعه اسلامی، مهمترین شخصیتهای نفوذی یهود، تدابیر نظام اسلامی برای مقابله با نفوذ یهود و واکنش نخبگان و خواص فکری و سیاسی جامعه در این زمینه از عنوانهای اصلی مصاحبه ما با حجتالاسلام والمسلمین سعادتی است.
اگرچه آیات قرآن کریم از دشمنی سرسختانه یهود با دین مبین اسلام خبر داده، اما برخی معتقدند که نفوذ فرهنگی یهود در صدر اسلام کاملا مخفیانه صورت گرفته است. آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از این نفوذ اطلاع داشتند؟ اگر اطلاع داشتند، چه تمهیداتی را برای مقابله با آن اندیشیدند؟
آیات قرآن کریم یهود را شدیدترین و تندترین دشمن اسلام و مسلمانان معرفی کرده است و آیات بسیار تندی درباره یهود وجود دارد که حتی درباره مشرکان هم این آیات تا این حد تند نیستند؛ بنابراین پیامبر خدا از این توطئه یهود اطلاع داشتند و برای مقابله با آن، اقدامات لازم را انجام دادهاند.
با مراجعه به آیات قرآن میبینیم که در صفات یهود به خوبی بیان شده است. به ویژه صفت اختلافافکنی بین مسلمانان، تلاش برای وارد کردن ضربه به اسلام و دور ساختن مؤمنان از اسلام. آیه 109 سوره بقره میفرماید «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ» یا آیه 69 سوره آل عمران میفرماید «وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ». اینها تلاش میکردند که در ابتدای امر رسالت، مردم را از دور و بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پراکنده کنند، اما تلاش آنان به ثمر ننشست و در اثر اقدامات پیامبر، توطئه آنها برای اختلافافکنی بین مسلمانان که قرآن به آن هم اشاره کرده است، خنثی شد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به طور یقین و قطعی از اقدامات و توطئههای یهود خبر داشتند و نسبت به اعمال، رفتار و توطئههایی که انجام میدادند، اقدامات مناسبی را اتخاذ میکردند. یکی از اقدامات پیامبر خدا، نهی مسلمانان از ارتباط با یهود است که شدیدا مسلمانان را از ارتباط داشتن با یهود برحذر میداشتند. نهی از ارتباط با یهود، در آیات قرآن و همچنین در روایات پیامبر، وارد شده که یکی از آنها، نهی از تشبه به اهل کتاب حتی در کارهای ساده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روایتی به مسلمانان فرمودند «غَیِّرو الشیب ولا تَشَبَّهوا بالیهود» و یا در روایت دیگر میفرمایند «اکنسوا افنیتکم و لاتشبهوا بالیهود» یعنی به شدت مسلمانان را از تشبه به یهود و از دوستی و ارتباط با یهود نهی میفرمودند. پیامبر حتی از سلام به اهل کتاب هم نهی کردهاند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روایتی دیگر فرمودند «إِذَا سَلَّمَ عَلَیْکُمْ أَهْلُ الکِتَابِ فَقُولُوا: وَعَلَیْکُمْ».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اهتمام بسیار زیادی داشتند نسبت به اینکه حتی به اندازه یک سلام کردن هم مؤمنان با یهود ارتباط نداشته باشند. همچنین مسلمانان را از قرائت کتابهای اهل کتاب به ویژه قرائت کتابهای یهود برحذر میداشتند و با کسانی که در صدد آموختن کتابهای یهود بودند، به شدت برخورد میکردند که به برخی اشاره خواهیم کرد. البته این نکته حائز اهمیت است که بدانیم یهود در زمان جاهلیت، دارای جایگاه فرهنگی ویژهای در بین مردم بودند.
چراکه اهل کتاب، افرادی با سواد بودند و مردم به چشم عالم به اینها نگاه میکردند، از اینرو سؤالات خود را از اینها میپرسیدند. پیامبر نیز در این زمینه تأکید کردند که «لا تسألوا أهل الکتاب عن شیء، فإنهم لن یهدوکم وقد ضلوا. إنکم إما أن تصدقوا بباطل، وإما أن تکذبوا بحق» و فرمودند که از این به بعد از اهل کتاب چیزی نپرسید که آنها شما را به هیچچیزی هدایت نمیکنند، بلکه آنها خودشان هم گمراه هستند. بنابراین یکی از اقدامات پیامبر اکرم این بود که شدیدا مؤمنان را از ارتباط داشتن با یهود و عوامل یهود، نهی میفرمودند.
روشهای نفوذ یهودیان در بین مسلمانان چگونه بود؟ چه کسانی در یاری رساندن به یهود در این زمینه نقش داشتند؟
راه نفوذ یهود از طریق منافقان بود. عوامل یهود در بین مسلمانان حضور داشتند و البته پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با اینها به شدت برخورد میکردند. به طور مثال، چندین بار عمربن خطاب به پیامبر مراجعه کرد و گفت که میخواهد تورات را بنویسد و از تورات استفاده کند که پیامبر خدا به شدت با وی مقابله کردند. مردم را برای نماز جماعت جمع کرده و این کار عمر را توبیخ کردند.
افرادی نیز مانند عبدالله بن سلام از یهود بودند که به صورت منافقانه اسلام آوردند قصد داشتند که آموزههای یهود را در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ترویج دهند که پیامبر با وی نیز به شدت برخورد کرد. درباره عبدالله بن سلام آمده است که «عن عبدالله بن سلام استاذن رسول الله عن یقیم علی الصوت و ان یقرأ من التورات فی صلاه من الیل و لم یاذن له»؛ عبدالله بن سلام با اینکه تازه مسلمان شده بود، اما از پیامبر خدا خواست که روزهای شنبه بر طریق یهودیت عمل کند و براساس همان روش، در نماز شب به جای قرآن، تورات بخواند. شاید این خواسته در ظاهر مشکلی نداشته باشد، اما هدف آنان رسمیت بخشیدن به تورات در کنار قرآن بود که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به هیچوجه اجازه ندادند و فرمودند که دینهای قبلی نفی شده است و هیچ کس حق ندارد در کنار تورات از قرآن استفاده کند. به ویژه که تورات تحریف شده بود.
پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، یهود برای نفوذ در جامعه اسلامی چه روشهایی را در پیش گرفت؟ نظام سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی چه مواضعی را در مقابل این نفوذ اتخاذ کرد؟
همانطور که اشاره شد، نفوذ یهود در جامعه اسلامی در زمان پیامبر بود، اما پس از ایشان، دو راه اساسی را برای نفوذ در پیش گرفتند. عدهای از یهودیان به صورت منافقانه اظهار اسلام کردند. آن هم یهودیانی که عالم به دین یهود بودند؛ مانند کعب الاحبار، تمیم داری و عبدالله بن سلام که از راه نفاق وارد شدند. اینها پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فعالیت اصلی خود را گسترش دادند.
یک راه نفوذ هم استفاده از مهرههای داخلی مسلمانان بود. آنها که منافق بودند خودشان یهودی نبودند و در حقیقت افراد ضعیف الایمانی بودند که یهود از آنها برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرد. به ویژه اشخاصی که دارای وجهه سیاسی و خواهان رسیدن به مقام بودند که خلفا در رأس این اشخاص قرار داشتند. حتی در روایتی از امام زمان علیهالسلام اینگونه مطرح شده است که ابوبکر و عمر با توصیه یهود، ایمان آوردند. یعنی ایمان آنها واقعی نبوده است، بلکه جاسوس یهود در بین مسلمانان بودند و برای آنها کار میکردند.
پس از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و تشکیل نظام سیاسی، ابتدا ابوبکر و پس از وی، عمر و عثمان به خلافت حکومت رسیدند. آنها پیش از اینکه اسلام بیاورند، رابطه مناسبی با یهود داشتند و حتی در برخی منابع روایی آمده که پدر ابوبکر خود معلم یهود بوده است و یا عمر پس از مسلمان شدن، به مدارس یهود رفت و آمد داشته و از آموزههای یهود درس میگرفته است. خود یهودیان نقل کردهاند و در کتابهای اهل سنت هم آمده است که محبوبترین اشخاص از بین مسلمانان در بین یهود، عمر بوده است. اینها چون از قبل رابطه داشتند، پس از اینکه به حکومت رسیدند، رابطه آنها متقابل بود؛ یهودیان از خلفا حمایت میکردند و خلفا نیز حامی یهود بودند.
بنابراین میبینیم که خلفا برای یهود مناصب حکومتی در نظر گرفتند و اهل کتاب در حکومت خلفا، جایگاه مناسبی داشتند. به طور مثال کعب الاحبار تا آنجا پیش رفت که مستشار و مشاور خلیفه شد؛ یا تمیم داری به عنوان قصهگوی خلیفه، پیش از نماز جمعه برای مردم قصههای اهل کتاب را نقل میکرد؛ یا زید بن ثابت به عنوان مفسر، جمع کننده و قاری قرآن که آن زمان یک منصب فرهنگی مهم در بین جامعه بود، مطرح شد و این منصب را به دست گرفت. اینها در مقابل به شدت از خلفا حمایت میکردند و برای خلفا، لقبهایی را قرار دادند. لقب فاروق برای عمر یا لقب شهید مظلوم برای عثمان از ابتکارات یهود بود تا جایگاه خلفا در بین مردم، تثبیت شود و در مقابل، خلفا هم از این عوامل حمایت میکردند.
اینجا یک نکته را یادآور میشوم و آن اینکه لقب دادن برای خلفا، یکی از حمایتهایی بود که از طرف یهود، صورت میگرفت. لقب اول المسلمین برای ابوبکر از طرف کعب الاحبار نقل شده است. ابن شهاب درباره لقب فاروق برای عمر نقل میکند «نخستین کسی که به عمر لقب فاروق داد اهل کتاب بودند» که این سخن در کتاب «الطبقات الکبری» نیز آمده است. همچنین درباره شهید مظلوم که برای عثمان لقب دادند گفتهاند که این لقب را عبدالله بن سلام، آن هنگامی که مسلمانان میخواستند عثمان را به قتل برسانند، به عثمان داده است. از حمایتهای دیگر یهود، توجیه اشتباهات و انحرافات خلفا بود که نمونه بارز آن، دفاع کعب الاحبار از عثمان در برابر ابوذر است که کعب الاحبار از اشتباهات عثمان به شدت حمایت میکند.
وقتی ابوذر در مقابل کعب الاحبار میایستد، این امر سبب تبعید ایشان از سوی عثمان میشود که خود نشان میدهد رابطه خلفا و یهود، رابطه متقابلی بوده است. عوامل یهود برای اینکه حکومت خلفا را تثبیت کنند، از آنان حمایت میکردند و در مقابل، خلفا هم برای اینها، جایگاه خاصی قرار داده بودند. عوامل یهود، مناصب حکومتی به ویژه مناصب فرهنگی را به دست گرفته بودند تا بتوانند فرهنگ اسلام را تحریف کنند. در حقیقت نفوذ سیاسی و اجتماعی وسیلهای برای تحریف فرهنگی اسلام و به دنبال آن تحریف اعتقادی بوده است تا بتوانند تمام دین را از بین ببرند.
یادمان باشد که یهودیان، ابتدا میخواستند با جنگهای مختلف، جلوی رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را بگیرند، اما وقتی دیدند نمیشود و این کار امکان ندارد و پیامبر از سوی خداوند متعال حمایت میشود، تلاش کردند با توطئه و برنامهریزیهای مختلف، آموزههای پیامبر را مورد تحریف قرار دهند؛ بنابراین از نفوذ سیاسی برای رسیدن به تحریفهای فرهنگی و اعتقادی استفاده کردند.
درباره رابطه متقابل یهود با خلفا و برخورد برخی مسلمانان در مواجهه با یهود و نفوذ فرهنگی و سیاسی آنها، به نظر میرسد که امت اسلام به گروههای متعدد تقسیم شوند.
بله مسلمانان چند گروه هستند. عدهای در ظاهر مسلمان هستند و خود از جریان نفوذ یهود اطلاع داشتند و از اینکه هدف یهود چیست و میخواهد چه کار کند با خبر بودند؛ به ویژه منافقان که ارتباط خاصی با یهود داشتند. خلفا و دستیاران آنها با علم به نفوذ یهود، به آنها کمک میکردند. برخی از مسلمانان که اطلاع نداشتند عموم مردم بودند و اصلا متوجه این امر نبودند. یک عده دیگر از مسلمانان که تحت تربیت ائمه علیهمالسلام بودند، در مقابل این عوامل میایستادند و گاهی ملزم میشد به اینکه خودشان مانند ابوذر تبعید شوند.
عکسالعمل اهل بیت علیهمالسلام و شیعیان آنها در برابر نفوذ یهود چه بود؟ نخبگان و خواص فکری و سیاسی جامعه چه واکنشی در این زمینه نشان دادند؟
اهل بیت علیهمالسلام و شیعیان آنها در مقابل نفوذ یهود و به ویژه کسانی که عوامل یهود بوده، منافقانه ایمان آورده و در ظاهر، اظهار اسلام کرده بودند، تا جایی که امکان داشت، این مسائل را برای مردم بیان میکردند. از امام باقر علیهمالسلام روایت داریم که کعب الاحبار و همچنین شاگرد او ابوهریره را دروغگوترین مردم معرفی کردند. یا ابن عباس درباره عبدالله بن سلام گفته که اصلا مسلمان نیست و بر یهودیت خود باقی مانده و به دروغ اظهار اسلام میکند.
ائمه اطهار علیهم السلام تا آنجا که امکان داشت، مطالب را برای مردم بیان میکردند، اما شرایط جامعه به گونهای بود که به سختی باور میکردند؛ چراکه از یک سو مستندی در دست نبود و از سوی دیگر، بزرگان اجتماعی جامعه مانند خلفا، حامی اینها بودند و فضائلی که برای اینها ساخته بودند، سبب ایجاد جایگاه خاص برای آنان در بین مردم شده بود. بنابراین چندان نمیشد از توطئههای یهود سخن گفت و آنها را افشا کرد؛ اگر هم افشا میکردند، از آنجا که تبلیغات حکومت قویتر از تبلیغات مردم عادی است، شاید مورد قبول قرار نمیگرفت.
همانطور که در پاسخ مطلب قبلی عرض کردم، مسلمانان در برای این نفوذ یهود چند گروه بودند. عدهای اطلاع داشتند و آنها همان منافقان بودند. عدهای که اطلاع داشتند و مقابله میکردند و برخی دیگر که اکثریت جامعه را این گروه تشکیل میدادند، به هیچوجه اطلاعی از نفوذ یهود نداشتند؛ چراکه نفوذ یهود یک حرکت منافقانه و مخفی بود و چنین نبود که افراد عادی، بتوانند در ظاهر این نفاق و این نفوذ را تشخیص دهند.
اما نخبگان جامعه، همانطور که عرض کردم، اشخاصی مانند ابن عباس یا ابن مسعود یا ابوذر، در مقابل عوامل یهود ایستادند و در مقابل عبدالله بن سلام یا کعب الاحبار و یا زید بن ثابت، بر یهودی بودن این اشخاص تصریح کردند. ابوذر درباره کعب الاحبار گفت که پدر و مادر این فرد یهودی هستند و خود او هم از یهودیت دست برنداشته است. ابن مسعود درباره زید بن ثابت، همین مطلب را گفته است و یا ابن عباس درباره کعب الاحبار این حرف را زده و گفته که این فرد، یهودی بوده و دست از یهودیت خود بر نداشته است.
همانطور که اشاره کردید، برخی از نخبگان جامعه موضع مقابله با یهود را داشتند، اما این مقابله به این سبب که بیشتر نخبگان به جریان خلفا ملحق شده بودند و آنها هم، خود جزو منافقان و در حقیقت حامیان عوامل یهود بودند، تأثیر آنچنانی نداشت؛ در این زمینه مهمترین عرصه تأثیر و نفوذ یهود را چه میدانید؟
یکی از مهمترین عرصههای تأثیر عوامل یهود در مسأله خلافت بود. وقتی تاریخ را مورد بررسی قرار میدهیم، میبینیم که عوامل یهود به شدت با حضرت علی علیهالسلام مخالف هستند. حتی پس از اینکه حضرت علی علیهالسلام به خلافت رسید، همه اینها مهاجرت میکنند و به شام پیش معاویه میروند. اینها در حقیقت در مسأله خلافت تأثیر گذاشتند و مخالفت علنی با خلافت حضرت علی علیهالسلام داشتند.
برای نمونه، ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه» نقل میکند که عمر به کعب الاحبار گفت که من میخواهم برای خود جانشینی تعیین کنم، نظر شما چیست؟ آیا در کتابهای شما درباره جانشین من، چیزی آمده است؟ [عمر به کعب الاحبار به نظر یک پیشگو نگاه میکرد و در عین حالی که مشاور عمر بود، از او پیشگویی هم میخواست؛ چراکه اعتقاد داشت او میتواند پیشگویی هم کند و وعظ و خطابه و موعظه هم از او میخواهد.] در ادامه اینگونه نقل شده که عمر از کعب الاحبار خواست که از جانشین او بگوید.
درباره جانشین من آیا در کتابهای شما چیزی آمده است؟ آیا علی میتواند جانشین من باشد یا نمیتواند؟ کعب الاحبار در پاسخ گفت که از نظر من صلاح نیست که علی جانشین شما شود. او در دین خود محکم است و از گناهی نمیگذرد و به ابتهاج و سلیقه خود عمل نمیکند؛ لذا سیاست با روش علی درست نیست. در کتابهای ما هم آمده است که علی و فرزندان علی صاحب ولایت نخواهند شد و اگر آنها صاحب ولایت شوند، هرج و مرج پیش میآید. یعنی دقیقا در امر خلافت و حتی انتخاب خلیفه هم دخالت میکردند و حتی اینها در انتخاب ابوبکر برای خلافت تأثیرگذار بودند.
در «سیره الحلبیه» یا سیره حلبیه آمده است که در جریان سقیفه، بین انصار و مهاجران نزاع افتاد. یکی گفت خلیفه از انصار باشد و دیگری گفت که خلیفه از مهاجرین انتخاب شود. در این حال، زید بن ثابت که یکی از نفوذیهای یهودی بود به سخنرانی پرداخت و از ابوبکر به شدت حمایت کرد. به دنبال سخنرانی وی، مردم با ابوبکر بیعت کردند. همچنین در انتخاب عمر و عثمان برای خلافت، اینها نقش داشتند و مهمتر از همه در انتقال حکومت از خلفا به بنی امیه نیز نقش عمدهای ایفا کردند. بنابراین میتوان گفت که مهمترین تأثیر آنها در سیاست، جهتدهی به حکومت بوده است.
از دیگر عرصههای بسیار مهم تأثیر یهود، عرصه فرهنگی است و همانطور که عرض کردم، این نفوذ سیاسی، مقدمهای برای رسیدن به تحریفات فرهنگی است که در اعتقادات به نام قرآن، تفسیر قرآن و قصههای پیامبران، خرافات یهود و خرافات اهل کتاب را وارد آموزههای اسلام کردند و از جهت فرهنگی ضربه بسیار بزرگی را به مسلمانان زدند.
مهمترین بازتابهای سیاسی و فرهنگی یهود چه بوده است؟
دخالت در امور خلافت، انتخاب خلیفه و انتقال خلیفه از خلفا به بنیامیه مهمترین تأثیر یهود از نظر سیاسی بوده است و از نظر فرهنگی نیز مهمترین تأثیر، داخل کردن اسرائیلیات، خرافات و آموزههای یهود در داخل آموزههای اسلام بوده است که بعدها به عنوان تفسیر قرآن و حتی به عنوان روایت پیامبر، نقل میشد.
جناب مسلم بن حداد کتابی دارد به نام «التمهید». در این کتاب نقل میکند که یکی از صحابه به بقیه صحابه توصیه کرد که مراقب باشید از ابوهریره، حدیث اخذ نکنید؛ چراکه من خودم دیدم این مطلب را از کعب الاحبار یاد گرفت و آمد به نام پیامبر نقل کرد و گفت که پیامبر چنین فرموده است در حالی که این مطلب را کعب الاحبار گفته بود. یعنی اینها سخنان کعب الاحبار و قصههای تمیم داری را که بعدها عنوان قصهگوی رسمی خلیفه را داشت، به عنوان تفسیر قرآن یا حدیث پیامبر در بین مسلمانان رواج میدادند. بنابراین از نظر سیاسی دخالت در امور خلافت و از نظر فرهنگی، ورود اسرائیلیات در تفسیر و حدیث از مهمترین بازتابهای سیاسی و فرهنگی یهود در اسلام بود.
مهمترین شخصیتهای نفوذی یهود چه کسانی بودند؟
مهمترین شخصیتهای نفوذی که در اصل یهودی بودند و اظهار اسلام کردند، یکی کعب الاحبار است که در زمان خلافت عمر برای نخستین بار عمر را دید و اسلام آورد و در عین حال که تازه مسلمان بود از مشاوران نزدیک خلیفه شد. دیگری عبدالله بن سلام است که در زمان پیامبر ایمان آورده و اظهار اسلام کرده است. همانطور که عرض کردم این فرد تلاش داشت به آموزههای یهود عمل کند و تعصب خاصی نسبت به آموزههای یهود داشت و از عثمان و بنیامیه هم به شدت حمایت میکرد و بغض نسبت به امیرمؤمنان علیهالسلام داشت.
یکی تمیم داری است که منصب قصهگوی خلیفه را برعهده داشت و قصههای ساختگی برای مردم از خرافات یهود نقل میکرد، حتی از پیامبر قصهای نقل کرده و به معاویه گفت که پیامبر برای من نامهای نوشته و دستور داده که در سرزمین فلسطین از فلان جا تا فلان جا و به طور مثال چند روستا و دهکده را پیامبر وصیت کرده که شما به من بدهید. یعنی این قصه را ساخته و از معاویه هم این دستمزد را گرفته است. این فرد هم منحرف از امیرمؤمنان علیه السلام بود. وقتی که امام علی علیهالسلام به خلافت رسید، عبدالله بن سلام و تمیم داری و زید بن ثابت که شخصیت بعدی هست، همه به سوی معاویه در شام مهاجرت کردند.
شخصیت بعدی زید بن ثابت است که از بچهگی با آموزههای یهود بزرگ شده و در حکومت خلفا دارای منصب خلافتی بوده است. امام باقر علیهالسلام، حکم زید بن ثابت را حکم جاهلیت دانسته و فرمودهاند که حکم دو نوع است؛ حکم خدا و حکم جاهلیت و حکم زیدبن ثابت، حکم جاهلیت است. وی هم منحرف از امیرمؤمنان علیهالسلام بود.
شخصیت بعدی وهب من منبه است که میشود گفت بیشترین جعل حدیث را در بین این اشخاص کعب الاحبار به همراه همین وهب داشتند و احادیث بسیاری را به صورت جعلی درست کردند و به پیامبر نصبت دادند. وی در شام یکی از قصهگوهای معاویه بوده و همان قصههای یهود و اهل کتاب را برای مردم نقل میکرده است. این قصهگویی در زمانی اتفاق افتاده که خلفا تدوین حدیث و نقل حدیث به پیامبر را ممنوع کرده بودند و حتی ابن مسعود را به خاطر نقل حدیث پیامبر شلاغ زدند، ابوذر را تبعید کردند.
اینها در چنین وضعیتی که نقل حدیث پیامبر جرم بود، به عنوان قصهگوی رسمی حکومت مطرح بودند و به جای احادیث پیامبر، قصههای یهود و اهل کتاب را نقل میکردند. اهمیت کار اینها از اینجا مشخص میشود که آرام آرام احادیث پیامبر از ذهن مسلمانان پاک میشد و به جای آن قصههای اهل کتاب یهود مینشست. لذا میبینیم که در تفاسیر اهل سنت، برخی آیات مربوط به انبیا و خداوند طوری تدوین شده که دقیقا مخالف با آیات دیگر قرآن و ادله عقلی است. در حقیقت همان اسرائیلیات است که وارد احادیث و تفسیر قرآن شده و علمای اهل سنت نیز خود بر این نکته تصریح کردهاند. ابن کثیر و رشید رضا و علمای بسیاری از اهل سنت به ورود اسرائیلیات در تفسیر اهل سنت و احادیث اهل سنت تصریح کردهاند که این هم نکته مهمی است.
آیا امروز مصادیقی از جنس همان کسانی را که در صدر اسلام، نفوذیهای یهود بودند میشناسید؟
نفوذ همیشه مخفیانه است و اگر مخفی نبود، اسم آن را نفوذ نمیگذاشتند؛ از این رو، عوامل نفوذی پس از گذشت زمان مشخص میشوند. در زمانی که هستیم، همه نفوذیها را نمیشناسند. افراد خاصی که دارای اطلاعات خاصی هستند، امکان دارد که بشناسند. در زمان ائمه علیهمالسلام هم عرض کردم که همه اینها را نمیشناختند، بلکه افراد خاصی از صاحبان اسرار ائمه بودند که میدانستند یهود دارد چه کار میکند و به صورت سازمانی نفوذ کرده است.
در این زمان هم اینگونه است. ما اگر به صدر انقلاب نگاه کنیم، میتوانیم نفوذ استکبار را در صدر انقلاب ببینیم. به طور مثال جریان بنیصدر و جریان منافقان که در جنگ تحمیلی دستشان رو شد. در آن زمان شاید کسانی که به افرادی مانند بنیصدر رأی میدادند، از شخصیت وی اطلاع نداشتند، اما بعدها مشخص شد که اینها با چه کسانی رابطه دارند. بنابراین اگر بخواهیم در دوره کنونی، اشخاص نفوذی را نام ببریم، سندی برای آن نمیتوانیم رو کنیم.
به طور قطع نفوذ هست و مقام معظم رهبری نیز بارها بر این مطلب تأکید کردهاند که مواظب نفوذ دشمن باشید و حتما باید مراقب باشیم تا دشمن نتواند در دستگاههای دولتی نفوذ کند. گاهی خودمان میبینیم که به طور مثال فلان شخصیت رییس فلان وزارتخانه و یا رییس فلان پست مهم است که پس از مدتها به فلان کشور رفته است و دیگر خبری از او نیست. اینها نشان میدهد که از قبل یک ارتباطاتی داشته و تحت تربیت آنها قرار گرفته است.
مثل آقای کدیور و مهاجرانی و سروش؟
بله. دیگر پس از مدتها مشخص میشود که یک ضربهای به جامعه اسلامی وارد کرده و پیش دشمن رفتهاند و بعدها مشخص میشود که اینها از قبل با همانها همدست بودهاند. این روش یهود از صدر اسلام بوده و الآن پیچیدهتر است. در صدر اسلام هم نفوذ یهود پیچیده بوده، اما در حال حاضر نسبت به زمان ائمه، بسیار پیچیدهتر و نرمتر شده است. شاید افراد بسیار کمی که دارای اطلاعات خاصی هستند، بتوانند اینها را تشخیص دهند. باید دارای بصیرت باشیم؛ همچون کسانی که در صدر اسلام همیشه تابع امیرمؤمنان و ائمه علیهم السلام بودند و هیچگاه تحت نفوذ یهود نرفتند، اگرچه از جریان هم مطلع نباشند، اما چون پیرو اهل بیت بودند، خود به خود تحت انحرافات و نفوذ یهود قرار نگرفتند.
در این زمان هم جریان اینگونه است. قرار نیست همه ما دارای اطلاعات خاص باشیم. همینکه تابع رهبر و تابع کسی که مطمئن هستیم دارای بصیرت و در راه حق است، باشیم، خود را از وسیله دشمن قرار گرفتن رهانیدهایم و تحت نفوذ یهود و دشمنان نرفتهایم. تنها راه اینکه دشمن از ما نتواند سوء استفاده کند این است که آن رهبر الهی که در زمان حضور امام، امام معصوم بوده و در زمان غیبت امام، مراجع معظم تقلید و به ویژه ولی فقیه هستند پیروی کنیم، به طور قطعی، دانسته یا نادانسته، مورد استفاده دشمن قرار نمیگیریم.
در این صورت در مقابل دشمن واکسینه میشویم.
بله تنها راه همین است. ما که نمیتوانیم برویم اطلاعات خاص را به دست بیاوریم. امکان این امر برای اکثریت جامعه وجود ندارد. بنابراین به قول شما، تنها راه واکسینه شدن و تنها راه ایمن ماندن از نفوذ و تحریف دشمن، این است که تابع کسی باشیم که متصل به امام معصوم است.
تشکر میکنیم از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار ما گذاشتید و به سؤالات مطرح شده، پاسخ گفتید. اما سؤال پایانی این است که براساس آنچه شما فرمودید، نفوذ سیاسی و اجتماعی یهود مقدمهای برای نفوذ و تحریف فرهنگی و اعتقادی آنان در صدر اسلام بود؛ اما نتیجه این نفوذ چه میشود؟
بله بیشتر مطالبی را که عرض کردم درباره نفوذ سیاسی و اجتماعی یهود در صدر اسلام بود که به عنوان مقدمه نفوذ و تحریف فرهنگی و اعتقادی مطرح است و لذا شواهد و نکات مهم آن نیز نفوذ فرهنگی و تحریف فرهنگی است. اما نتیجه این نفوذ، همان انحرافات و تحریفات اعتقادی فرهنگی است که در اهل سنت پیش آمده و به دنبال آن، وهابیت و گروههای تکفیری شکل گرفته است.
آیا بهائیت هم از جمله این گروهها و حاصل این تفکرات است؟
خیر. چون بهائیت از شیعه جدا شده است و به اسرائیلیات مربوط نمیشود. شاید بتوان گفت که یهود قصد ایجاد بهائیت را در زمان خودش داشته است، اما یهود افزون بر اینکه در تشکیل وهابیت، دست داشته، زمینهساز تحریفهای اعتقادی صدر اسلام نیز بوده است. در حال حاضر وقتی وهابیت در رد توسل، تبرک و درخواست شفاعت حرف میزند یا مقام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را تنزیل میدهند و در حد افراد معمولی قرار میدهند، اینها همه نشئت گرفته از همان خرافات و قصههای یهود است و برمیگردد به همان اعتقادات یهود که در صدر اسلام، وارد منابع اسلامی شده است.
انتهای پیام/