استاد مهدی طائب

پایگاه نشر آثار استاد مهدی طائب

یادداشت| تبارشناسی یهودیت در بنی‌امیه(بخش دوم)

  • ۲۳۵۲

آنچه در نسل امیه نمود بسیاری دارد، فراوانی روابط نامشروع در این نسل برخلاف بنی‌‌هاشم است. روشن است که فراوانی چنین امری در یک خاندان، حاکی از جایگاه نداشتن و دون‌‌پایه و بی‌اصل و ریشه بودن آنهاست؛ امری که با انتساب امیه به خاندان نبوت کاملاً در تناقض است.

 

پایگاه اطلاع‌رسانی استاد مهدی طائب؛ آنچه در نسل امیه نمود بسیاری دارد، فراوانی روابط نامشروع در این نسل برخلاف بنی‌‌هاشم است. روشن است که فراوانی چنین امری در یک خاندان، حاکی از جایگاه نداشتن و دون‌‌پایه و بی‌اصل و ریشه بودن آنهاست؛ امری که با انتساب امیه به خاندان نبوت کاملاً در تناقض است. برخی از نمونه‌‌های این روابط پیچیده عبارتند از: نفیل درباره حرب‌بن‌امیه و عبدالمطّلب چنین سرود: پدر تو زناکار بود؛ ولی پدر او مردی پاکدامن بود که لشکر فیل را از شهر مکه دور ساخت.[1]

 

2 - خاندانی با روابط پیچیده!!

گفته شده امیه دست به کاری زد که تا به آن روز در میان عرب سابقه نداشت. او پیش از مرگش، همسرش را به ازدواج پسرش ابوعمرو درآورد و ابوعمرو با او همبستر شد![2] مادر ابوسفیان از پرچمداران روزگار جاهلی بود! پس از آنکه عقیل، در حضور معاویه، اطرافیانش را با نام مادرشان صدا زد و معاویه متوجه عصبانیت حاضرین شد، به عقیل گفت: درباره من چه می‌‌گویی؟ عقیل گفت: رهایش کن. معاویه گفت: باید بگویی. عقیل گفت: حمامه را می‌‌شناسی؟ وی گفت: حمامه دیگر کیست؟ عقیل گفت: من گفتم! و رفت. معاویه، نسب‌‌شناس دربار را طلبید و درباره حمامه از او جویا شد. نسب شناس پس از امان گرفتن از او گفت: حمامه، مادربزرگ تو و از پرچمداران زمان جاهلیت بود![3]

ابوسفیان با زنان بدکاره متعددی از قبیل مادر زیادبن‌ابیه، مادر عمروبن‌عاص،[4] و مادر طلحه در ارتباط بود! مصعب هم به عبیدالله‌بن‌ابی‌‌بکره گفت: پدر تو یکی از بردگان طائف بود؛ ولی شما بعدها ادعا کردید ابوسفیان با مادرتان زنا کرده (تا بتوانید خود را صاحب نسب نشان دهید) اگر زنده بمانم، شما را به همان ریشه اصلی‌تان بازخواهم گردانید.[5] از آن سو، وقتی هند جگرخوار برای بیعت، پیش رسول‌‌خدا(ص) آمد، آن حضرت پیمانهایی از او گرفت؛ ازجمله اینکه زنا نکند. هند گفت: مگر زن آزاد، زنا میکند؟ رسول‌‌خدا(ص) نگاهی به یکی از اصحاب انداخت و تبسم نمود![6]

معاویه، در اصل و نسب، مردد میان چهار مرد به نام‌های مسافربن‌ابی‌‌عمرو،[7] عمارة‌بن‌ولیدبن‌مغیره،[8] عباس‌بن‌عبدالمطلب و صباح آوازه‌‌خوان بود.[9] در ضمن ماجرایی، وقتی حاضران در جلسه معاویه، به دشنام دادن به شاعر یهودی پرداختند و او را «زاده زن یهودی» خطاب کردند، شاعر یهودی گفت: اگر دشنامتان را رها نکنید، من هم درباره معاویه به شما خواهم گفت. معاویه هم از حاضران خواست ساکت شوند تا زبان او بر وی بسته شود و سپس بحث را عوض کرد![10]

صباح، متهم به پدر عتبة‌بن‌ابی‌‌سفیان بودن هم هست![11] مادر سعدبن‌ابی‌‌وقاص، حمینه دختر ابوسفیان است. معاویه یک بار در گفت‌وگو با سعد، با به کار بردن عبارت «یأبی علیک بنوعذره» او را زنازاده معرفی کرد![12] ابن‌مسعود نیز در جریان نزاعی میان خودش و سعد، به او گفت: من پسر مسعودم و تو پسر حمینه![13]

 

3 - غیراصیل بودن بنی‌‌امیه

گزارشهای متعددی در دست است که اصل و نسب بنی‌‌امیه را زیر سؤال می‌‌برد:

الف. امیرالمؤمنین(ع) در نامه ای به معاویه نوشت: امیه، همانند هاشم و حرب، همانند عبدالمطلب و ابوسفیان، همانند ابوطالب نیستند. مهاجران نیز همانند آزادشدگان و نسبداران، همانند کسانی که خود را به دیگران منتسب کرده اند نیستند. اهل حق نیز همانند اهل باطل نیستند.[14] هرچند عبارت «لا الصَریحُ کاللَصیق» در سایر منابع، به چشم نمی‌‌خورد،[15] ولی در این منابع، عبارت «لا المؤمنُ کالمُدغِل» نیز ذکر نشده است و همین، باعث تردید در ضبط کامل این منابع است. تنها سُلَیم‌بن‌قیس به‌جای عبارت یادشده از جمله «لا المنافقُ کالمؤمن» استفاده کرده و عبارت محل بحث را نیز نیاورده است؛[16] ولی این اندازه نیز نمی‌‌تواند دلیل نادرستی روایت سیدرضی و ابن‌شهرآشوب یا حتی تردید در آن باشد.

ب. امیرالمؤمنین(ع) در نامه دیگری به معاویه نوشت: آزادشدگان و فرزندان آنها را چه به جداسازی نخستین مهاجران و تعیین رتبه و طبقه آنها؟! از صدای مهره‌‌معلوم است که از جنس سایر مهره‌‌ها نیست.[17] طرفداران معاویه تصریح دارند عبارت «لقد حَنَّ قِدحٌ لیس منها» درباره کسی به کار می‌‌رود که خود را به گروهی که از آنها نیست نسبت می‌‌دهد و نخستین‌بار، برخی از صحابه این جمله را در ردّ ادعای عُقبة‌بن‌ابیمُعَیط درباره قریشی بودن خودشان به کار بسته‌اند.[18]

ج. ابوطالب در ماجرای شعب، شعری سرود و در ضمن آن چنین گفت: به‌خصوص از عبدشمس و نوفل یاد می‌‌کنم که ما را همچون سرپوش زنان به کناری انداختند. پدر آنها از قدیم، برده پدربزرگ ما بود. آنها فرزندان همان کنیز فراخ‌چشمی هستند که از آن سوی دریا آورده شد.[19]

د. ابن‌عباس در پاسخ معاویه که گفته بود «مگر ما همه، شاخه‌‌های یک درخت به‌نام عبدمناف نیستیم؟» گفت: هرگز! از راه درست منحرف شدی و پاسخ را رها کردی. میان ما و شما برزخ و حجابی است که شما پوسته و ما مغز آن هستیم. چقدر فاصله است میان بندگان و سروران! امیه را همانند هاشم می‌‌دانی؟! هاشم، دارای اصالت و کرامت بود؛ نه پَست و حرامزاده!... .[20]

ه. عبدالله‌بن‌جعفر در ماجرای فخرفروشی خودش با یزید در حضور معاویه گفت: با کدام‌یک از پدرانت به من فخر می‌‌فروشی؟! با حرب که ما پناهش دادیم؟! یا با امیه که برده ما بود؟! یا با عبدشمس که ما سرپرستش بودیم؟![21]

و. تمامی مورخان درباره علت شروع دشمنی امیه با هاشم به این نکته اشاره دارند که: امیه نسبت به جود و بخشش و سفره‌‌های غذای هاشم، حسادت ورزید و تصمیم گرفت خودی نشان دهد و چون در این کار شکست خورد و مورد ریشخند مردم واقع شد، دست به دشمنی زد و هاشم را مجبور کرد پیش کاهنی بروند تا او به‌نفع هرکس حکم کرد، دیگری به او پنجاه شتر بدهد و ده سال هم از مکه بیرون برود. پیش کاهن خزاعی رفتند و وی به تعریف و تمجید از هاشم پرداخت و او را بر امیه ترجیح داد. درنتیجه، امیه ده سال به شام رفت!

به نظر می‌‌رسد این ماجرا سرپوشی برای حقیقتِ امر و برده رومی بودن امیه است؛ چراکه از یک سو می‌‌گویند هاشم بزرگ‌ترین فرزند عبدمناف بود[22] یا اینکه با عبدشمس، دوقلو بودند[23] یا اینکه عبدشمس و هاشم، بزرگ‌ترین فرزندان عبدمناف بودند[24] و از سوی دیگر می‌‌گویند هاشم بیشتر از بیست و گفته شده بیست‌وپنج سال، عمر نکرد![25] با این حساب، امیه، کی زاده شد؟! کی بزرگ شد؟! و کی توانست با عموی جوان خود در جود و کرم، رقابت کند؟! به‌ویژه که به تصریح برخی منابع، اوضاع مالی عبدشمس، خوب نبود و او نیز عیال هاشم به شمار می‌‌آمد.

ز. نکته دیگری که نباید در این زمینه دور از نظر بماند اینکه، به حکم رسول‌‌خدا(ص)، سیادت و «ذوی القربی» بودن به نسل هاشم رسید و نسل عبدشمس در این عنوان، هیچ سهمی ندارند.

براساس آیه قرآن، آن بخش از خیبر که بدون درگیری و با قرارداد صلح، آزاد شده بود، ملک شخصی رسول‌‌الله(ص) به شمار می آمد.[26] نحوه تقسیم خمس خیبر، باعث اعتراض برخی از افراد خاص! شد. براساس آیه قرآن، رسول‌‌الله(ص) باید بخشی از خمس را میان نزدیکان خود، تقسیم می‌‌نمود. این عده اعتراض داشتند که چرا رسول‌‌الله(ص) این بخش را به بنی هاشم و بنی‌‌مطلب اختصاص داده و آنها را از آن، محروم کرده است؟ و اینکه چه فرقی میان آنها و بنی‌‌مطلب است؟

پاسخ رسول الله(ص) اما جالب است. ایشان فرمود: بنی‌‌هاشم و بنی‌‌مطلب، هیچ‌گاه مرا رها نکردند. بنی‌هاشم و بنی‌‌مطلب، یکی هستند.[27] ابن‌کثیر در تأیید فرمایش رسول‌‌الله(ص) از شافعی این‌گونه نقل می‌‌کند: بنی‌‌هاشم و بنی عبدالمطلب، در شعب ابوطالب (که سختترین دوران زندگی رسول‌‌الله را تشکیل می‌‌داد) همراه رسول‌‌الله(ص) بودند و آن حضرت را رها نکردند. و می‌‌افزاید: ابوطالب نیز در اشعار خود، بنی‌‌عبدشمس و بنی‌‌نوفل را نکوهش کرده بود.[28]

به نظر می‌‌رسد رسول الله(ص) با توجه به شناخت دقیقی که از دون‌‌پایگی و بی‌‌ریشه بودن بنی‌‌امیه دارد، سیاستی را پیش کشید تا آنها هیچ‌گاه نتوانند از جایگاه خانوادگی ویژه داشتن سخن بگویند.

ح. سهیلی پس از نقل ماجرایی که پس از این خواهد آمد می‌‌نویسد: نسب امیه نیز خود، بحثی جدا دارد که تمامی نسل وی را درگیر می‌‌کند و آن اینکه وقتی به سفینه، غلام ام‌‌سلمه گفته شد «بنی‌‌امیه ادعا دارند که خلافت به آنها می‌رسد» پاسخ داد: ران او به خطا رفت! آنها فرزندان زرقا و پادشاه هستند؛ آن‌هم از بدترین پادشاهان.[29]

سهیلی در ادامه می افزاید: گفته می‌‌شود زرقا همان مادر امیة‌بن‌عبدشمس است که نام اصلی او ارنب بوده. اصفهانی در کتاب «الامثال» او را یکی از پرچمداران دوران جاهلیت به شمار آورده است.[30]

 

ادامه دارد...

 

سیدمحمدمهدی حسین‌پور

 

پی نوشت؛

[1]. النزاع والتخاصم، ص50؛ شرح نهج‌‌البلاغه، ج15، ص207.

[2]. شرح نهج‌‌البلاغه، ج15، ص207.

 [3]. الغارات، ج1، ص65؛ شرح نهج‌‌البلاغه، ج2، ص125.

[4]. نابغه، مادر عمرو عاص، یکی از کنیزان معروف به زنا بود که ابوسفیان و ابولهب و عاص‌بن‌وائل و امیة‌بن‌خلف و هشام‌بن‌مغیره، در یک طهر با او همبستر شدند و عمرو که به دنیا آمد، همگی مدعی آن بودند و درحالی‌که شباهت وی به ابوسفیان بیشتر بود، آن را به عاص ملحق کردند! (ربیع الابرار، ج4، ص275؛ انساب الاشراف، ج6، ص261).

[5]. انساب الاشراف، ج5، ص470؛ تاریخ طبری، ج5، ص5؛ الکامل، ج4، ص307و308.

[6]. التذکرة الحمدونیة، ج8، ص311و312 در این منبع گزارش دیگری نیز اضافه شده که براساس آن، معاویه اذعان می کند مردم گمان می‌‌کنند پدر او عباس‌بن‌عبدالمطلب است!

[7]. مسافربن‌ابی‌‌عمرو‌بن‌امیة‌بن‌عبدشمس، پسرعموی ابوسفیان بود. وی پیش از ابوسفیان، عاشق هند شده بود؛ به‌گونه‌‌ای‌که ماجرای عشق آن دو بر سر زبانها افتاد و مسافر از شرم این شهرت، مکه را به حیره ترک کرد (تاریخ مدینة دمشق، ج70، ص173). البته ماجرا ظاهرا از عشق‌بازی گذشته و به اتهام رسیده بود (انساب الاشراف، ج9، ص339و340). کار از اتهام هم گذشته و به بارداری هند رسیده بود (الاغانی، ج9، ص37 [در ادامه می‌‌افزاید: پس از این ماجرا، هند از او خواست از مکه برود و او به حیره رفت.]) براساس تمامی منابع این ماجرا، در همین ایام فرار مسافر به حیره، ابوسفیان با هند ازدواج کرد.

[8]. عماره کسی بود که وقتی با عمروعاص برای بازگرداندن مسلمانان به حبشه رفتند، بر اساس نقل منابع غیر شیعی، توانسته بود با برخی زنان نجاشی، رابطه پنهانی برقرار کند! (الاغانی، ج9، ص41)

[9]. ربیع الابرار، ج4، ص275و276؛ شرح نهج البلاغه، ج1، ص336 (از ربیع الابرار)

[10]. انساب الاشراف، ج5، ص98و99 .

[11]. ربیع الابرار، ج4، ص276 .

[12]. مروج الذهب، ج3، ص15 .

[13]. تاریخ طبری، ج3، ص311. پس از این و در شخصیت شناسی سعد، خواهیم دید که سعد هرکه را در نسب او تردید کند، لعن کرده بود!

[14]. نهج البلاغه، نامه17؛ مناقب‌‌آل‌‌ابیطالب، ج2، ص361؛ ربیع الابرار، ج4، ص216؛ التذکرةالحمدونیة، ج7، ص164.

[15]. مروج الذهب، ج3، ص14؛ وقعةصفین، ص472؛ الفتوح ابن اعثم، ج3، ص155؛ مناقب خوارزمی، ص256؛ و ... .

[16]. کتاب سلیم، ص337 .

[17]. نهج البلاغه، نامه28؛ التذکرةالحمدونیة، ج7، ص164؛ النهایة ابن اثیر، ج1، ص452؛ صبح الاعشی، ج1، ص275؛ نهایةالارب، ج7، ص234 .

[18]. جمهرةالامثال، ج1، ص370؛ مجمع الامثال، ج1، ص200و201؛ الفائق، ج1، ص281؛ غریب الحدیث ابن قتیبه، ج1، ص286؛ المحبر، ص158؛ و ... .

[19]. شرح نهج البلاغه، ج15، ص234. هرچند این ماجرا نیز به درگیری میان امیه و عبدالمطلب تفسیر شده، ولی ناگفته پیداست که عبدالمطلب، پدر ابوطالب است نه پدربزرگ ایشان!

[20]. اخبارالدولةالعباسیة، ص50.

[21]. شرح نهج البلاغه، ج15، ص229 (از صاحب کتاب واقدی) البته در ادامه این ماجرا و برای توضیح مالکیت بنی‌‌هاشم بر امیه، داستانی میان وی و عبدالمطلب نقل شده که براساس آن، از آنجا که امیه، مسابقه خود با عبدالمطلب را باخت، مجبور شد به‌مدت ده سال، در ازای سیر شدن شکمش، برای عبدالمطلب، بندگی کند! ولی ما دلیلی بر پذیرش این داستان نمی‌‌بینیم. بنابراین امیه، برده واقعی بنی‌‌هاشم به شمار می‌‌آید.

[22]. الکامل، ج2، ص17؛ عمدةالقاری، ج16، ص301؛ البدایةوالنهایة، ج2، ص311

[23]. جمهرةانساب‌‌العرب، ص14؛ تاریخ طبری، ج2، ص13؛ المنتظم، ج2، ص211 ؛ الکامل، ج2، ص16.

[24]. المنتظم، همان .

[25]. الطبقات الکبری، ج1، ص79؛ انساب الاشراف، ج1، ص63؛ الکامل، ج2، ص17.

[26]. تاریخ الاسلام، ج2، ص427 .

[27]. تاریخ الاسلام، ج2، ص428؛ البدایةوالنهایة، ج4، ص228 [از بخاری]

[28]. البدایةوالنهایة، ج4، ص228 .

[29]. این گزارش را در منابع متعدد غیرشیعی می‌‌توان مشاهده نمود. در بسیاری از این متون، نامی از بنی‌‌زرقاء نیست. برای گزارشهایی که شامل کنایه سفیه به بنی‌‌زرقاء است ر.ک: سنن ترمذی، ج3، ص341؛ المصنف ابن ابی‌‌شیبه، ج8، ص355؛ اسدالغابه، ج2، ص324.

[30]. الروض الانف، ج3، ص65 . درباره ماهیت زرقا چند نظر وجود دارد. یکی اینکه مادر امیه باشد. این نظر را عبارتی که از سفینه نقل شد نیز تقویت و تثبیت می‌‌کند؛ چراکه او از بنی‌‌امیه با عبارت «بنی‌‌زرقاء» یاد کرد. نظر دوم این است که زرقا مادربزرگ مروان و همسر ابوالعاص‌بن‌امیه باشد. ابن‌اثیر، چنین اعتقادی دارد. (الکامل ابن اثیر، ج4، ص194) ابن‌عساکر نیز گزارشی دارد که این نظر و نظر اول سازگار است. (تاریخ‌‌مدینة دمشق، ج21، ص10)

نظر سوم این است که زرقا مادر مروان و همسر حکم‌بن‌ابوالعاص باشد. ابن‌حزم و برخی دیگر، این عقیده را دارند. (جمهرةانساب‌‌العرب، ص87؛ و ...). آنچه این نظر را تأیید می‌‌کند اینکه در موارد متعددی، مروان‌بن‌حکم و عبدالملک مروان، با عبارت «ابن الزرقاء» نکوهش شده‌‌اند. به‌عنوان نمونه: میان امام حسین(ع) و مروان (تاریخ مدینة دمشق، ج13، ص292) و احنف و عبدالملک مروان (تاریخ مدینة دمشق، ج1، ص360) و حلحله و عبدالملک (تاریخ‌‌مدینة دمشق، ج15، ص139) و ابوسعد انصاری و مروان (تاریخ مدینة دمشق، ج26، ص111) و ابن‌زبیر و مروان (تاریخ مدینة دمشق، ج28، ص206) و عایشه و مروان (تاریخ مدینة دمشق، ج35، ص36) و عمروبن‌سعید‌بن‌عاص و عبدالملک (تاریخ مدینة دمشق، ج46، ص43) و خواهر عبدالله‌بن‌عامر و مروان (تاریخ مدینة دمشق، ج70، ص278) و عمروعاص و مروان (انساب الاشراف، ج6، ص261) و معاویه و مروان (انساب الاشراف، ج5، ص358).

می‌‌توان نظر اول را قویترین نظر به شمار آورد. در پاسخ فراوانی استعمال «ابن الزرقاء» درباره مروان و نسل او می توان گفت: اولاً این فراوانی می‌‌تواند مستند به کلامی باشد که منتسب به رسول‌‌الله(ص) است. گزارش شده مروان نوزاد را پیش رسول‌‌الله(ص) آوردند، آن حضرت از وی با همین وصف یاد کرد. (الفتن نعیم، ص72) ولی این گزارش هیچ دلالتی ندارد که زرقا نام مادر مروان بوده و می تواند نام مادر امیه باشد. ثانیاً از آنجا که بدنام کردن مادر امیه، باعث بدنامی معاویه نیز خواهد بود، نباید انتظار داشت که این عبارت، به‌صورت گسترده درباره بنی‌‌امیه به کار رفته باشد. بلکه بعید نیست برخی از کسانی که نمی‌خواستند حساسیت عمومی را برانگیزند، این عبارت را درباره مروانیان، که هیچ نام نیکی در جامعه نداشتند به کار می‌‌بردند؛ ولی نظرشان به‌تمامی بنی‌امیه بود.

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی