استاد مهدی طائب

پایگاه نشر آثار استاد مهدی طائب

برشی از یک کتاب | مکه، دوران دشوار پیامبر(ص)

  • ۵۸۱

وقتی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) قریش را به اسلام فراخواند، جبهه کفر در برابر جبهه ایمان صف آرایی کرد و زنگ‌های خطر در تمام محافل شرک نواخته شد. پس از اندکی، اسلام به تمام طوایف قریش راه یافت.

 

پایگاه اطلاع‌رسانی استاد مهدی طائب؛ رسالت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) با دعوت پنهانی از اطرافیان آغاز شد و این دعوت سه سال طول کشید. در این مدت، گروهی به آیین پاک اسلام گرویدند و جامعه کوچکی از مسلمین در مکه شکل گرفت.(1) سران قریش در این سه سال، مشغول خوشگذرانی و سرمست و عیش و نوش بودند و در حالی که کم و بیش از دعوت سری محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خبر داشتند، واکنشی نشان نمی‌دادند.

دعوت مخفیانه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) جهت زمینه چینی و فراهم کردن مقدمات دعوت علنی بود؛ زیرا حضرت در این مدت یارانی را دور خود جمع کرد که در هنگام علنی شدن دعوت او را یاری کردند.اگر از ابتدا دعوت علنی می‌شد، وجود مخالفان و نبود یاور، کار را بر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دشوار می‌کرد. دومین دوره رسالت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)  نیز به فرمان خداوند، با دعوت خویشاوندان، علنی شد: آیه 214 شعرا.(2)

وقتی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) قریش را به اسلام فراخواند، جبهه کفر در برابر جبهه ایمان صف آرایی کرد و زنگ‌های خطر در تمام محافل شرک نواخته شد. پس از اندکی، اسلام به تمام طوایف قریش راه یافت و از هر قبیله، گروهی به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ایمان آوردند که باعث هراس مشرکان گردید. آنان به این نتیجه رسیدند که از هر راه ممکن، اساس این دین نوپا را ویران کنند.

 

آزار و شکنجه

چون تطمیع پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) هیچ سودی نبخشید، قریش برای مقابله با اسلام، تصمیم به شکنجه و آزار نومسلمانان گرفت.

در میان عرب‌ها، احساسات قومی‌و قبیله گرایی شدیدی وجود داشت. برای مثال، اگر فردی از قبیله ای در قبیله دیگر دزدی می‌کرد و پایش را می‌شکستند، افراد قبیله مقابل نیز تا پای یک نفر از آن‌ها را نمی‌شکستند، رهایشان نمی‌کردند. اگر کسی کشته می‌شد، حتما باید کسی از آن‌ها را می‌کشتند.در این میان، تنها عامل بازدارنده از خون ریزی مجدد، پیوند سببی ازدواج بین آن دو قبیله بود و قضیه بدین وسیله حل می‌شد.

بر این اساس بعد از علنی شدن دعوت، ابوطالب ایمانش به اسلام را کتمان کرد؛ زیرا با علنی کردن ایمان خود، ریاست بنی‌هاشم را از دست می‌داد و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نمی‌توانست از حمایت بنی‌هاشم برخوردار شود. نکه فرهنگ قبیله گرایی داشت و رئیس و افراد قبیله باید از هم قبیله‌های خودشان حمایت می‌کردند. از این رو تا زمانی که ابوطالب زنده بود، مشرکان نمی‌توانستند علیه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اقدامی‌بکنند، ولی بعد از وفات ایشان، کار بر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بسیار سخت شد.

مسلمانان نیز بر اساس این روحیه قبیله گرایی، با حمایت هم قبیله ای‌های خود، از آزار مشرکان در امان بودند، ولی برده‌ها مورد شکنجه قرار می‌گرفتند. مشرکان به این نتیجه رسیدند که این روند به گسترش مسلمانان کمک می‌کند. از این رو، سال پنجم بعثت، در جلسه ای تصمیم گرفتند که هر قبیله ای،سخت گیری و شکنجه بر نومسلمانانش را بر عهده گیرد تا درگیری بین طوایف ایجاد نشود.(3) در نتیجه، اوضاع به شدت بر مسلمانان دشوار شد.

در این شرایط تحمل ناپذیر، پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به مسلمانان مکه دستور داد برای رهایی از آزار مشرکان، به سرزمین حبشه(4) هجرت کنند؛ چرا که حاکم آن سرزمین، نیرومند و دادگر بود.(5) به این ترتیب در سال پنجم بعثت، مسلمانان به فرماندهی جعفر بن ابی طالب، خاک مکه را ترک کردند. با هجرت مسلمانان به حبشه، پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از محدوده مکه فراتر رفت و از سوی دیگر، مسلمانان دور از دسترس مشرکان، به بازسازی تشکیلات خود پرداختند و حتی امکان تبلیغ اسلام و تثبیت و تقویت آن نیز فراهم شد. هجرت این عده، بر مشرکان بسیار گران آمد؛ تا جایی که هیئتی برای بازگردادن آنان فرستادند.(6) این درحالی بود که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) همراه مهاجران نبود و در این جریان، موفقیتی نصیب مشرکان نشد.

انتهای پیام/

منبع: کتاب دشمن شدید، دفتر اول(جریان شناسی انحراف در تاریخ با محوریت یهود) حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی طائب، چاپ دوم، زمستان95، انتشارات شهید کاظمی، صص 247-249

پی نوشت؛

1_ ر.ک: السیره النبویه، ج1، ص262

2_ شعراء، آیه 214

3_ السیره النبویه، ج1، صص268_269؛ مناقب آل ابی طالب، ج1، ص54

4_ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پس از ازدواج با خدیجه سلام الله علیها به تاجری بزرگ تبدیل شد که در مناطق مختلف بیرون شبه جزیره او را می‌شناختند. از این رو نجاشی، حاکم حبشه، با اولین نامه پیامبر، ایشان را شناخت و به مسلمانان پناه داد.

5_ السیره النبویه، ج1، ص321 ؛ تاریخ الطبری، ج2، ص70

6_ ر.ک: السیره النبویه، ج1، ص221

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی