-
جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۲۰ ب.ظ
-
۱۰۸۲

اقدامات امام حسن(علیهالسلام) در این مقطع از تاریخ به معنای واقعی، بروز مکر الهی است. اولین اقدام حضرت بازگرداندن آرامش روانی از دست رفته به کوفه است.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ در صورتی که از علم امامت چشم بپوشیم باید توقع چه کاری را از حضرت حسن(علیهالسلام) در مبارزه با معاویه داشته باشیم؟
سازمانهای مبارز دو تاکتیک در برخورد دارند؛ تاکتیک اختفا و تاکتیک اعلان. زمانی سازمانها اعلان میشوند که قدرت مقابله با دشمن را داشته باشند، اما در صورتی که بر اثر حادثهها سرنوشت سازمان در خطر باشد بهترین راه اختفا است، زیرا در این زمان اگر سازمان بخواهد به صورت علنی به فعالیت ادامه دهد، اندک قدرتی که برایش باقی مانده از دست خواهد داد.
حضرت(علیهالسلام) تصمیم میگیرد سازمان شیعه را کمرنگ و بعد مخفی کند. ایشان در این موقعیت دست به انتخاب میزند که هر فرد آگاه به مسائل سیاسی و مبارزاتی کار ایشان را تایید میکند.
اما حضرت(علیهالسلام) با این انتخاب مشکلی در پیش رو دارند، مشکلی که گریبانگیر همه سازمانهای مخفی است، «فراموشی.» این همان هدفی است که معاویه به صراحت از آن پرده برمیدارد.
برنامهی سقیفه بود که اسلام به کلی برچیده شود و از جمله اشتباهات معاویه این بود که حرف اساسی سقیفه را افشا کرد، تا جایی که مغیره گفت: معاویه دیگر بس است.
سخن معاویه چنین است «پسر ابوقحافه حکومت کرد و رفت و اکنون اسمی از آن نیست. پسر خطاب حکومت کرد و رفت و اسمی از او نیست. پسر عفان هم همینطور. اما پسر عبدالله ادعایی کرد، اکنون که رفته روزی پنج بار اسمش را بر مأذنه میبرند. لا والله الا دفنا دفنا، نه به خدا! باید این کار را آنقدر ادامه دهیم تا این اسم دفن شود.»(1)
تا اینجا با تدابیر حضرت امیر(علیهالسلام) این اسم بر مأذنه برافراشته مانده است و اکنون این وظیفه بر دوش امام مجتبی(علیهالسلام) است؛ اوست که باید از اسلام و حتی از اسلام موجود در شام حفاظت کند.
اگر حضرت اقدامی نکند، هیچ مانعی دیگر در مقابل معاویه وجود ندارد؛ در مقابل معاویهای که مهمترین هدفش نابودی اصل سازمان است و در کوفهی بی سامانی است که رهبرش را هم شهید کرده است.
اقدام امام حسن(ع) برای حفظ سازمان شیعه
راهحل حضرت در مقابل تهدیدات موجود بر سر راه، تصمیم به اختفاء سازمان شیعه است. همچنین ایشان از سوی دیگر، دست به اقداماتی میزنند تا از مهمترین آفت مخفیشدن سازمان یعنی فراموشی جلوگیری کنند.
اقدامات امام حسن(علیهالسلام) در این مقطع از تاریخ به معنای واقعی، بروز مکر الهی است. اولین اقدام حضرت بازگرداندن آرامش روانی از دست رفته به کوفه است. ایشان با یک سخنرانی قاطع و کوبنده سعی میکند که چهره بیرونی حکومت را با استحکام و صداقت نشان دهد. با این کار تا حدودی امنیت روانی به شهر باز میگردد.
دومین اقدام حضرت، زمینهسازی برای اختفاء همراه با نبرد است و آماده سازی برای نبرد و مخفی شدن دو چیز متضادند. برای نبرد علنی باید خود را آشکار کرد و در صورت مخفی شدن، دیگر نبرد علنی معنا ندارد.
حضرت که میخواهد این دو ضد را با هم جمع کند، از نقطه ضعفی که در نیروهای معاویه وجود دارد، استفاده مینماید و نتیجهاش پیروزی پنهان ایشان در این نبرد است. شامیها اگرچه برای نبرد حاضرند اما از جنگ دلزده و خسته شدهاند بنابراین اگر جنگ تعطیل شود، خوشحال میشوند. میگویند باید با طرف مقابل جنگید اما اگر صلح شود، بهتر است.
این روحیه دشمن زمینه را برای مخفی کردن سازمان ایجاد میکند، اما این کار ساده نیست زیرا اگر معاویه از این نیت مطلع شود همه را قلع و قمع خواهد کرد، از اینرو حضرت باید خود را آماده نبرد نشان دهد. بنابراین وضعیت آماده باشی را که حضرت علی(علیهالسلام) داشتند، حفظ میکند.
چرا عبیدالله بن عباس فریب خورد؟
معاویه هم وقتی مطلع میشود که امام حسن(علیهالسلام) در کوفه به حکومت رسیده است اعلام میکند که تمرد در کوفه هنوز ادامه دارد و باید آن را سرکوب کنیم. به سرعت نیروها برای او جمع میشوند.
معاویه بهتر از هر کس میداند اگر مسئله کوفه حل شود همه مشکلاتش حل خواهد شد، از اینرو ۱۸ روز بعد از شهادت امیرالمومنین(علیهالسلام) خود را به موصل و یکی از روستاهای مسکن میرساند.(2) در مسیر کوفه که هیچ مقاومت و مشکلی وجود ندارد در کوفه هم کار راحت است.
معاویه تجربههای موفق حمله به خانه ولایت را فراموش نکرده است. در سقیفه قرار شد به خانه حضرت حمله کنند و در این میان علی(علیهالسلام) و حسنین(علیهمالسلام) کشته شوند و نسل امامت منقطع شود. به نظر او دوباره میتوان مشابه آن چه را که در سقیفه تصویب شد، اجرا کرد.
حضرت مجتبی(علیهالسلام) به سرعت دست به کار میشود و به مردم کوفه میفرماید: پدرم توصیه کرد که باید مرکز فتنه را از بین برد؛ اما شما توجهی نکردید. او که باید از بین میرفت در راه آمدن به کوفه است تا شما را از بین ببرد. اکنون وقت اقدام است(3) کوفیان توجیهی برای انصراف از جنگ نداشتند و در نتیجه نیروی مختصری برای حضرت جمع شد.(4)
حضرت میداند که این افراد مرد جنگ و رزم نیستند، زیرا زمانی هم که علی(علیهالسلام) با آن موقعیت در میان آنها بود، اهمال کردند. به هرحال حضرت سپاهی تشکیل میدهد. پیش قراولان حضرت به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سوی معاویه حرکت میکنند.(5)
قیس بن سعد بن عباده
معاویه و نیروهای حضرت با هم به مسکن میرسند. مسکن، مرز عراق و شام آن روز است. عبیدالله بن عباس، پسر عموی حضرت علی(علیهالسلام) است و امام حسن(علیهالسلام) نوه عموی عبیدالله میشود.
قائم مقام او قیس بن سعد بن عباده است. قیس، انسان شجاعی است؛ مدنی و از انصار است. عبیدالله با ۱۲ هزار نیرو به مسکن آمده بود. اما یک نامه هویت او را به کلی عوض کرد. مضمون نامه این بود که اگر به جانب ما بیایی، یک میلیون درهم به تو میدهیم؛ نصف آن نقد و نصف دیگرش در کوفه.
اگر به پول رایج امروز حساب کنیم، هر درهم حدود ۴ هزار تومان است. بنابراین حدود چهار میلیارد تومان گرفت و اردوگاه را ترک کرد.(6) این مقدار پول مبلغ کمی نیست، حتی اگر ثبات دینی او را انکار کنیم، نمیتوانیم از عرب بودن و تعصبات قبیلهای او چشم بپوشیم. عرب تعصب عشیرهای دارد و عبیدالله به دلیل بنی هاشمی بودنش باید مقاومت میکرد. علاوه بر این، معاویه قاتل پسران او بود.
به نظر می رسد امام حسن(علیهالسلام) از روی عمد عبیدالله را فرمانده قرار داد تا دیگران را متوجه وضعیت نیروهایش کند. در این صورت است که میتوان درک درستی از وضعیت سپاه حضرت داشت؛ زیرا وقتی آشنایان کسی با او اینگونه برخورد میکنند، نباید توقعی از غریبهها داشت.
نیروها هم که سپاه را بدون فرمانده دیدند، دست و دلشان لرزید. علاوه بر اینکه نامههایی به آنها رسید که ما رفتیم، شما هم بروید. بنابراین آنان هم از اردوگاه دل بریدند و این امری طبیعی است. زیرا وقتی فرمانده که نخ تسبیح لشکر است خودش را میفروشد از نیروها چیزی باقی نمیماند.
حالا قیس بن سعد بن عباده مانده بود و لشکری که از هر سو آماده از هم گسستن بود. میان او و عبیدالله بسیار تفاوت است، زیرا اگر قرار بود او هم مثل فرماندهاش دست به خود فروشی بزند. مبلغ کمتری هم میتوانست او را راضی کند تا کوفه و امام حسن مجتبی(علیهالسلام) را دست بسته تسلیم معاویه کند.
قیس تمام تلاشش را برای حفظ آرامش سپاه به کار بست. اما به نظر میرسد که در کار او یک خللی وجود دارد. او توجه نداشت با دست خود در حال جمع کردن نیروهایی برای معاویه است. این افراد با شنیدن خبر فرار فرمانده و با زمینههای ذهنی قبلی که برایشان وجود داشت نمیتوانستند نیروی جنگ در برابر معاویه باشند. این نکتهای بود که متاسفانه مورد غفلت قیس قرار گرفت.
انتهای پیام/
منبع: تبار انحراف3 (حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب)، جریان شناسی انحرافات تاریخی، از پایان حکومت حضرت امیرمؤمنان(ع) تا پایان قیام مختار، صص27-29 و 32-35 (ناشر: کتابستان معرفت.)
پی نوشت؛
1 – الاخبار الموفقیات، صص576-577؛ مروج الذهب، ج3، صص454-455؛ بحارالانوار، ج33؛ صص169-170
2 – تاریخ الیعقوبی، ج2، ص214
3 – مقاتل الطالبین، صص69-70
4 – همان.
5 – تاریخ الیعقوبی، ج2، ص214
6 – تاریخ الیعقوبی، ج2، ص215؛ الارشاد، ج2، صص12-13؛ بحارالانوار، ج44، صص47-48