-
شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۲۴ ب.ظ
-
۱۰۰۹

من آشیخ غلامرضا زنجانی را زیاد دیده بودم. ، احتمالاً گرفتاری ما در سال ۵۱ به وسیله ایشان بود. ما ملاقاتی با آقای شریعتمداری کردیم راجع به لغو حکم اعدام مجاهدین، با اینکه خیلی هم احتیاط میکردیم که موقعی برویم که او نباشد.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ شیخ غلامرضا زنجانی همهجا با آقای شریعتمداری بود؛ از آقای شریعتمداری جدا نمیشد... این آقای آشیخ غلامرضا زنجانی انواع خرابکاریها را داشت؛ ازجمله روابط غیرصالح اخلاقی در تهران. کسی که در این مسائل اینگونه باشد، رابطهاش با ساواک و اینها دیگر حتمی است.
این قسمتی از گفتوگوی آیتالله گرامی، استاد برجسته حوزه علمیه قم است. آیتالله گرامی، در این گفتوگو، از خدمتکارِ آیتالله شریعتمداری نام میبرد و او را به تعبیری، عزیز شریعتمداری لقب میدهد. آیتالله گرامی در این گفتوگو از شخصیت شریعتمداری و از رفتارها و ویژگیهای اخلاقی که این مرجع را به دام انداخت، سخن گفتند.
دلیل ورود امثال شهید مطهری به دارالتبلیغ چه بود؟
فکر میکرد این یک خدمتی است، که طلبهها را به اصطلاح علمی بار میآورد با روز آشنایشان میکند. بعضی هم با ایشان صحبت کرده بودند راجع به اینکه ایشان اهدافش با اهداف آقای خمینی فرق میکند. به هر حال آقای مطهری تا مدتها ادامه داد، درس میداد.
آیا شهید بهشتی هم رفت آمد به دارالتبلیغ داشت؟
نشنیدم یا لااقل الان یادم نیست که شهید بهشتی به دارالتبلیغ رفته باشد، ولی در آن مدرسهها چرا ایشان همکاری داشت. در آن مدرسهها آقای مطهری هم ورود نکرد اما همکاری اعتقادی داشت، ولی آقای بهشتی بود. آقای بهشتی در قضیه مدرسه آقای گلپایگانی خودش با آقای ربّانی شیرازی فعّال بودند. بعد هم در مدرسه حقانی باز آقای بهشتی آنجا فعّال بود و عضو هیئت امنا بود. بودجهاش را بیشتر مرحوم آقای میلانی میدادند ولی این آقایون هم فعّال بودند.
آقای دوانی علی الظاهر چند سال بعد از تاسیس دارالتبلیغ، از آن مرکز جدا میشود. دلیلش را شما می دانید؟
آقای دوانی هم در این قضیه، هم در قضیه مکتب اسلام، با آقای مکارم خیلی آبشان در یک جوب نمیرفت. آقای مکارم راجع به اصل مکتب اسلام با خود آقای شریعتمداری اختلاف پیدا کرد. آقای شریعتمداری هم، مکتب اسلام را از ایشان گرفت. آقای شریعتمداری، آقای انصاریان انتشارات شفق را فرستاد پیش من که تصدی مرکز اسلام را قبول کنم، من هم بخاطر اختلافات کلی که با تشکیلات آقای شریعتمداری داشتم، قبول نکردم.
حتی با وجود آن اختلافات، آقای شریعتمداری گفته بود که ما با فلانی هیچ ناراحتی نداریم این را آقای انصاریان از طرف آقای شریعتمداری به من گفت. در عین حال من قبول نکردم و نرفتم، بعد هم آقای دوانی جدا شدند. ولی این تشکیلات جدا از تشکیلات دارالتبلیغ بود، مرتبط بود ولی جدا بود. به هر حال کل قضیه دار التبلیغ این بود.
هزینه های جاری دارالتبلیغ از کجا تأمین می شد؟
از طرف آقای شریعتمداری تأمین میشد. یعنی از وجوهات. ایشان مریدهایی داشت، ترکهای زیادی مریدش شدند. پول زیادی براش میآمد. حتی من یادم است اواخر عمر آقای بروجردی دو سه ماه شهریه آقای بروجردی دیر شد، پول دیر رسید، بعضی علاقهمندان آقای شریعتمداری گفته بودند خب آقای بروجردی نمیتواند شهریه بدهد، بگذارد آقا شهریه بدهد، یعنی آقای شریعتمداری آن موقعها وضع پولیش خوب بود.
آیا غیر از حضرت امام، آقای گلپایگانی هم مخالف دارالتبلیغ بود؟
آقای گلپایگانی با کارهای آقای شریعتمداری موافق نبود. به عنوان نمونه عرض کنم، در جریان دستگیری ما در سال ۵۱ نامههایی آقای محلاتی از شیراز به مراجع نوشته بودند. بنا بود این نامهها را ببریم پیش مراجع و آقایان را تحریک کنیم بر مقابله با حکم اعدام مجاهدین. این نامهها در جیبمان بود که دستگیر شدیم.
یکی از این اشخاص آقای گلپایگانی بود که هنگامی که پیش ایشان بردیم و صحبت کردیم که ایشان دخالت کنند و واسطه شود برای لغو حکم اعدام گروه اول مجاهدین مثل حنیف نژاد و اینها، آقای گلپایگانی به صراحت این را گفت که ما با دولت مربوط نیستیم، آقای شریعتمداری که دولتی هستند، با ایشان صحبت کنید. معتقد بود که ایشان دولتی هستند و با آنهاست.
پس شما معتقد هستید که آقای شریعتمداری با دولت و ساواک ارتباط داشته است؟
در نوشتهجات هم آمده که پاکروان، رئیس کل ساواک در حقیقت ملاقات کرده با آقای شریعتمداری. یک نامه هم از خود آقای شریعتمداری خطاب به خود شاه منتشر شده بود، حالا تا چه اندازه درست هست نمیدانم. به هر حال نظر بعضی مراجع دیگر نیز نسبت به ایشان مثبت نبود. آقای نجفی که مثبت نبود، آقای گلپایگانی هم که مثبت نبود، آقای خمینی هم که داغ بود اصلاً در این جهت.
آیا آقای شریعتمداری دیداری هم با شاه داشت؟
میگفتند؛ اما ثابت نشد. احتمال اینکه ایشان بروند تهران برای ملاقات با شاه خیلی بعید است، از این بعیدتر هم این است که شاه قم بیاید ملاقات ایشان. ولی رابطه شاید بوده که قراین، بیشتر این را نشان میدهند که رابطه بوده امّا اینکه مستقیماً تماس داشته باشند خیلی بعید به نظر میآید.
برخی آقای زنجانی که پیشکار دفتر آقای شریعتمداری بوده را رابط و جاسوس تلقی میکردند، نظر شما چیست؟
من آشیخ غلامرضا زنجانی را زیاد دیده بودم. ، احتمالاً گرفتاری ما در سال ۵۱ به وسیله ایشان بود. ما ملاقاتی با آقای شریعتمداری کردیم راجع به لغو حکم اعدام مجاهدین، با اینکه خیلی هم احتیاط میکردیم که موقعی برویم که او نباشد.
معروف بود که او رابطهای، چیزی دارد. یکی از مراجع فعلی هم آن موقع برای من نقل کرد که این آقای آشیخ غلامرضا انواع خرابکاریها داشت، از جمله روابط غیر صالح اخلاقی در تهران. کسی که در این مسائل اینگونه باشد، رابطهاش با ساواک و اینها دیگر حتمی است. به هر حال، ظاهراً گرفتاری ما در سال ۵۱ به وسیله آشیخ غلامرضا شد.
جلسه فاتحهای هم مسجد اعظم زیر گنبد بود، یادم نیست برای کی بود. بعد شعار دادن علیه آقای شریعتمداری و اینها، بعد زد و خورد شروع شد. فردا جمعیت رفتند منزل آقای شریعتمداری برای دادخواهی که ما هم همراه با جمعیت آنجا رفتیم. عرض بکنم که صحبت بعضی از طلبهها علیه حاج غلامرضا بود. بعضی از تبریزیهای طرفدار آقای شریعتمداری با صدای رسا این جمله را گفتند: شیخ غلامرضا عزیز روحانیت است.
پس با این فرمایشات شما این سخن برخی که میگویند عدهای از طرفداران آقای شریعتمداری موافقین امام را به ساواک لو میدادند، درست است.
مهم همین زنجانی بود، کسی دیگر مطرح نبود. ایشان مطرح بودند، همه جا با آقای شریعتمداری بود، از آقای شریعتمداری جدا نمیشد. حتی در مدرسه حجتیه یک شیخی که میشناسم و فوت کرده، مشکلی داشت میخواست خصوصی به آقای شریعتمداری بگوید، آشیخ غلامرضا کنار نرفت. گفت من هستم کنار آقا حرفت را بزن. یه شیخ پیرمرد ترکی بود.
شما فرمودید دارالتبلیغ نرفتید. دلیلتان چی بود؟
من اعتقادی به آن تشکیلات نداشتم. حتی برای تماشای کلاس هم نرفتم. یک وقتی دعوت هم شدم ولی من رد کردم. خط مشی کلی آقای شریعتمداری مورد تایید ما نبود. ایشان را یک مبارز مستقلی نمیدانستیم.
عقیده ما این بود که ایشان دو زبانه است. یعنی در ظاهر با ما، از انقلاب و مبارزات صحبت میکند، با یک گروه دیگر یک جور دیگر صحبت میکند، بعضی آقایون اینطوری بودند.
از اینکه وقتتان را به ما اختصاص دادید متشکریم.
منبع:
سایت اسباط
انتهای پیام/