استاد مهدی طائب

پایگاه نشر آثار استاد مهدی طائب

یادداشت | رضاخان و نیمی از ثروت مردم

  • ۵۲۱

هنگامی که رضاخان در شهریور 1320 مجبور به استعفا شد، درآمد کشور، حدود ۳۶۰۰ میلیون ریال تعیین شده بود. در حالی که تنها مبلغی که رضاشاه در حساب لندن خودش داشت، معادل نیمی از درآمد سالانه کشور بود.

 

پایگاه اطلاع‌رسانی استاد مهدی طائب؛ ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ که نیروهای روس شوروی وارد تهران شدند، سلطنت رضاخان پس از ۱۶ سال حکومت بر ایران به پایان رسید.

او پس از خلع از سلطنت نزدیک سه سال عمر کرد و در مرداد ۱۳۲۳ در محل تبعید خود در آفریقای جنوبی مُرد. این پایان زندگی مردی بود که سه سال قبل دست به دامان محمدعلی فروغی شد تا سلطنت در خاندان او ادامه پیدا کند و محمد‌رضا پهلوی را با رضایت انگلستان بر تخت نشاند، اما همای سعادت با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ بر شانه‌های قزاق بی‌سواد نشست؛ طوری که حتی نزدیک‌ترین افراد خاندان پهلوی اذعان داشتند.

محمد‌رضا پهلوی می‌نویسد: «سختی و مشقت زندگی، از دست دادن پدر در دوران کودکی و نبودن وسیله باعث شد که رضاشاه به مدرسه نرود و خواندن و نوشتن را نیاموزد».

رضا در حدود ۱۵ سالگی به خاطر فقر و سختی معیشت و به تشویق دایی‌اش به قزاقخانه پیوست و در ماموریت‌های نظامی متعددی در نقاط مختلف کشور شرکت داشت. در جنگ با رحیم خان چلبیانلو در اردبیل تحت فرماندهی جعفرقلی خان سردار اسعد بختیاری حضور داشت و در سال ۱۲۹۰ که سالارالدوله می‌خواست حکومت تهران را ساقط کند و برادرش محمد‌علی شاه را دوباره به سلطنت برساند، رضا قزاق در لشکری که با فرماندهی فرمانفرما برای مقابله با سالار‌الدوله انجام گرفت، شرکت داشت و به علت انجام وظیفه خوب به درجه یکمی ارتقا یافت. در سال ۱۲۹۱ به خاطر مهارت در کاربرد شصت تیر به رضا شصت تیر معروف شد و به درجه سلطانی رسید.

در خراسان و قسمت‌های جنوبی و حدود «جام و باخرز» نیز ماموریت‌های مکرری داشت. همچنین مدتی در مشهد عضو قزاق‌های نگهبان بانک استقراضی بود. در دوران جنگ جهانی اول ۱۲۹۳ تا ۱۲۹۷ در همدان جز دسته تیراندازان و در سال ۱۲۹۶ فرمانده گردان پیاده هنگ همدان شد.

در همین سال «کرنسکی» رهبر حکومت موقت روسیه سرهنگ «کلرژه» را به عنوان فرمانده لشکر قزاق ایران به جای سرلشکر «بارن مایدل» منصوب و سرهنگ استاروسلسکی را برای معاونت او تعیین کرد.

پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به رهبری لنین و حاکم شدن بلشویک‌ها بر روسیه رهبران این کشور تصمیم گرفتند از صحنه جنگ جهانی کنار بکشند. در پی این انقلاب و تغییر مواضع جدید آن در سیاست خارجی، انگلیسی‌ها به اضطراب افتادند که نیروی قزاق در این هنگام به عنوان عامل اجرای سیاست‌های روسیه تزاری در ایران مبادا به ابزاری در دست حکومت انقلابی تبدیل شود و منافع آن را در ایران به خطر بیندازند.

به همین علت برای بیرون آوردن لشکر قزاق از چنگ روس‌ها و تسلط بر آن به چاره اندیشی افتادند. افسری که برای کمک به استاروسلکی در نظر گرفته شد، سرهنگ فیلارتف فرمانده هنگ همدان لشکر قزاق بود. رضاخان در این ایام زیر نظر سرهنگ فیلارتف بود و به محاصره محل اقامت کلرژه پرداختند. بهار می‌نویسد: «سرهنگ فیلارتف به من گفت چند بار به سرهنگ رضاخان گفتم کلرژه تقریباً بازداشت شده و نمی‌تواند بیرون برود. در اتاق را باز کن و داخل شو. او تردید داشت و می‌ترسید. در فکر کسی که در آن موقع این اندازه شهامت نداشت، چگونه تغییر اخلاق داده و اینک پادشاهی می‌کند؟ سرهنگ فیلارتف در را باز کرده و درون دفتر سرهنگ کلرژه رفته، فتح با صدای بلند سرهنگ رضاخان را به درون خوانده به ناچار به اتاق رفته است.»

این سند تاریخی نشان می‌دهد مدعای تاریخ نگاری متاثر از رژیم پهلوی به خصوص کتاب برآمدن رضاخان (بر افتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها) نوشته سیروس غنی که از واقعه برکناری سرهنگ کلرژه  به عنوان کودتای اول رضاخان نام می‌برد و برای او در آن واقعه نقشی مهم، اگر نه قطعی ادعا می‌کند به دور از واقعیت است.

اما نباید از دیده به دور داشت که گزینش رضاخان برای اجرای بخشی از این طرح و ایفای نقشی هر چند جزیی نمی‌تواند تصادفی باشد و حاکی از این بود که انگلیسی‌ها از رضاخان شناخت قبلی داشتند. این شناخت سال‌ها قبل توسط سردار محیی، عضو شبکه سری جامع آدمیت و برادر او میرزا کریم خان رشتی که از مهره‌های مهم انگلیس در ایران بودند، حاصل شد؛ به گونه‌ای که میرزا کریم خان رشتی واسطه ارتباط اردشیر جی با رضاخان شد.

رضاخان از مدت‌ها پیش با برخی از صاحب منصبان انگلیسی در ارتباط بود. بهار در این باره می‌نویسد: هرچند من تردید ندارم که سردار سپه قبل از کودتای سیدضیا با خارجیان ارتباط داشته است و ما شمه‌ای از آن را نوشتیم و بنابر روایت تلگرافچی اردوی قزاق مقیم منجیل سردار استاروسلسکی روسی به مشارالیه، در شکوه از دستایس انگلیسی‌ها بر ضد خودش، گفته هر شب  رضاخان بعد از صرف شام زمانی صاحب‌منصبان در اردو استراحت می‌کنند سوار شده و به اردوی انگلیسی‌ها می‌رود و تا سحر و یا پاسی از شب در آنجا می‌ماند.

افزون بر این «کالدون» سفیر آمریکا در گزارشی می‌نویسد: رضاخان میرپنج که فرماندهی قزاق‌ها را به دست گرفته و در میسیون انگلیس و ایران (مربوط به قرارداد ۱۹۱۹) خدمت می‌کرد و عملاً جاسوس رئیس میسیون بود و در ماه‌های گذشته با انگلیسی‌ها در قزوین همکاری می‌کرد.

همچنین اردشیر جی یک هندی ایرانی تبار زردشتی است که خود و پدرش در دستگاه امپراطوری هند خدمت می‌کردند، از طرف نایب‌السلطنه هند به ایران عازم شد و حدود ۴۰ سال در ایران برای استعمار انگلستان جاسوسی می‌کرد.

محوطه کاخ باکینگهام ـ لندن شاپور ریپورتر به پاس خدماتش به انگلستان، نشانه شوالیگری دریافت کرد. همراه با همسرش آسیه آزماتوک یانس و دو فرزندش کامبیز و هما

وی در وصیتنامه خود که تصویر وصتینامه در پژوهشکده مطالعات تاریخ معاصر موجود است درباره نخستین دیدار خود با رضاخان می‌‏نویسد: «در اکتبر سال ۱۹۱۷ بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد و نخستین دیدار ما فرسنگ‌ها دور از پایتخت و در آبادی کوچکی در کنار جاده «پیربازار» بین رشت و طالش صورت گرفت... رضاخان سواد و تحصیلات آکادمیک نداشت ولی کشورش را می‌شناخت.

ملاقات‌های بعدی من با رضاخان در نقاط مختلف و پس از متجاوز از یک سال بیشتر در قزوین و طهران صورت می‌گرفت. پس از مدتی که چندان دراز نبود، حس اعتماد و دوستی دوجانبه بین ما برقرار شد.

او ترکی و روسی را تا حدی تکلم می‌کرد و به هر دو زبان به روانی دشنام می‌داد! به زبانی ساده، تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را برایش تشریح می‌کردم .

به این ترتیب رضاخان که از سال‌ها پیش تحت مطالعه و حتی آموزش مقام‌های اطلاعاتی و امنیتی انگلیس بود به اندازه‌ای مورد اعتماد آنها قرار گرفت که سرانجام با همکاری سید ضیا بازوی سیاسی کودتا مامور حساس‌ترین و مهم‌ترین برنامه انگلیس، یعنی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شد.

به قول اردشیر جی، سید ضیاءالدین طباطبایی وظایفی که به عهده داشت به خوبی انجام داد و محرک او هم خدمت به ایران بود، ولی شاید بیش از آنچه لازم و یا مطلوب بود تظاهر به همگامی با سیاست انگلیس می‌کرد. به همین دلیل مجبور به استعفا شد و رضاخان یکه‌تاز میدان شد و در نهایت در کمتر از ۴ سال در ۹ آبان ۱۳۰۴ به مقام پادشاهی رسید و ۱۶ سال بر ایران حکومت کرد. او مجری عوامل استعمار شد، اما با وجود اعلام بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی دوم مورد تهاجم متفقین قرار گرفت، ولی آنچه مهم است این است که رضاخان به هنگام استعفایش در سال ۱۹۴۱، بیش از ۷۶۰ میلیون ریال (۵۰ میلیون دلار) در بانک ملی سپرده داشت. او مبالغ هنگفتی نیز در بانک‌های خارجی ذخیره کرده بود.

به کمک اسناد و مدارک وزارت امور خارجه و خزانه‌داری آمریکا، اکنون می‌دانیم که رضا شاه مبلغی بالغ بر ۲۰ تا ۳۰ میلیون پوند ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون دلار در لندن داشت که این مبلغ باورنکردنی در سال ۱۹۴۱ به پسر و جانشینش، محمدرضا پهلوی رسید.

همچنین به کمک اسناد و مدارک وزارت خزانه‌داری و بانک مرکزی آمریکا، امروز می‌دانیم که رضاشاه مبالغ هنگفتی نیز در بانک‌های سوییس و نیویورک داشت، که آنها را نیز فرزندانش به ارث بردند.

بر اساس آمار دارایی‌های خارجی در ایالات متحده (ژوئن ۱۹۴۱) می‌توانیم حدس بزنیم که کل دارایی‌های رضا شاه در آمریکا در حدود ۱۸ و نیم میلیون دلار بوده است. اسناد و مدارکی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران افشا شد، نشان می‌دهد که رضا شاه مناطق وسیعی از ایران، شامل بیش از ۶۰۰۰ روستا و آبادی، را به تملک خود درآورده بود. نقشه‌ای که سفارت آمریکا در دهه ۱۹۵۰ تهیه کرده، نشان دهنده وسعت زمین‌های غصبی رضا شاه است.

برای ملموس‌تر شدن این ارقام، می‌توان اشاره کرد که قانون بودجه سال ۱۳۲۰ کل کشور که در ۱۵ اسفند ماه ۱۳۱۹ به تصویب رسیده است، درآمد کشور را حدود ۳۶۰۰ میلیون ریال تعیین کرده بود و بر این اساس تنها مبلغی که رضاشاه در حساب لندن خویش داشته است، معادل نیمی از درآمد سالانه کشور بوده است.

انتهای پیام/

منابع:

رضاشاه و بریتانیا؛ به روایت اسناد وزارت خارجه آمریکا، دکتر محمدقلی مجد، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی: ص ۱۸

تاملی در کودتای  ۱۲۹۹/ سید مصطفی تقوی زمستان ۱۳۸۳

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی