-
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۳۴ ق.ظ
-
۶۳۰
تحجر و واپسگرایی در میان روحانیان و یا خدای نخواسته توجه به منافع شخصی و دنیاطلبی و روی آوردن به زیورهای مادّی و سوء استفاده از مکانت اجتماعی، خطرش برای روحانیت، کمتر از حملات دشمن نیست؛ بلکه به مراتب از آن بیشتر است.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ رهبر معظم انقلاب بارها مؤلفههای حوزه سکولار و چالشهای حوزه برای مقابله و همچنین راه برون رفت از آن را مطرح کردهاند. در این نوشتار به بیان برخی از وظایف و مسؤولیتهای روحانیت انقلابی با تأکید بر سخنان رهبر معظم انقلاب و جریانات سیاسی حوزه از منظر معظم له میپردازیم؛
مسؤولیتها و وظایف روحانیت انقلابی
پرهیز از افراط گری و تندروی
برخی از افراد ممکن است از انقلابی گری معنای تندروی و افراط را تلقی کنند. رهبر معظم انقلاب با این رویکرد مخالف میباشند و حوزههای علمیه را از این رویه پرهیز میکنند: «درست است که جوان طلبه انقلابی اهل عمل است، اهل فعالیت است، اهل تسویف و امروز به فردا انداختن کار نیست؛ اما باید مراقب باشد؛ نبادا حرکت انقلابی جوری باشد که بتوانند تهمت افراطیگری به او بزنند. از افراط و تفریط بایستی پرهیز کرد.»[۱] به اعتقاد ایشان: «جوانهای انقلابی بدانند؛ همان طور که کنارهگیری و سکوت و بیتفاوتی ضربه میزند، زیادهروی هم ضربه میزند؛ مراقب باشید زیادهروی نشود.»[۲] رهبر معظم انقلاب در همین زمینه اشارهای هم به برخی از افراطگریها در حوزه کرده و هشدار میدهند: «اگر آن چیزی که گزارش شده است که به بعضی از مقدسات حوزه، به بعضی از بزرگان حوزه، به بعضی از مراجع یک وقتی مثلاً اهانتی شده باشد، درست باشد، بدانید این قطعاً انحراف است، این خطاست.»[۳]
معظم له همانگونه که از افراطگری به عنوان یک آفت بزرگ برای حوزه و روحانیت یاد میکنند، مقتضیات انقلابی گری را هم بیان میکنند: «اقتضای انقلابیگری، اینها نیست. انقلابی باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگیهای شرایط زمانه را درک کند. مسأله اینجور ساده نیست که یکی را رد کنیم، یکی را اثبات کنیم، یکی را قبول کنیم؛ اینجوری نمیشود. باید دقیق باشید، باید شور انقلابی را حفظ کنید، باید با مشکلات هم بسازید، باید از طعن و دق دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامی هم نکنید؛ مراقب باشید. مأیوس نشوید، در صحنه بمانید؛ اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضی از کسانی که به نظر شما جای اعتراض دارد، شما را عصبانی نکند، شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقی و عقلائی یک چیز لازمی است.»[۴]
ایشان در همین زمینه بر لزوم تفکیک میان دو مقوله نیز تأکید میکنند؛ یکی غیرت دینی و دیگری؛ عصبانیت و خشم: «من شما عزیزان را در زمینه مسائل سیاسی، به دو چیز که گاهی با هم اشتباه میشود ـ دعوت میکنم. یکی این است که همچنان که بزرگان گفتند و میگویند و توصیه میکنند، غیرت دینی، لازم است. نباید بگذارید غیرت دینی از مجموعه حوزه علمیه و آحاد آن سلب شود. دوم اینکه از لحاظ سیاسی عصبی نشوید. اینها با همدیگر نبایستی اشتباه شود. بعضی کسان دوست میدارند حوزه علمیه را عصبی و آشفته و دچار کارهای بیرویّه سیاسی کنند. توصیه من این است که نگذارید. حضور سیاسی، سخن سیاسی، موضع سیاسی، بسیار خوب و لازم است و در مواردی مقتضای غیرت دینی هم هست؛ اما حرکات بیرویّه، حرکات عصبی، حرکاتی که اگر پای صحبت به میان بیاید، نمی توانید از آن دفاع کنید؛ این نه. این دو را با هم تفاوت بگذارید. مرز بین این دو را همیشه در نظر داشته باشید.»[۵]
نقد و انتقاد
رهبرمعظم انقلاب یکی دیگر از وظایف حوزههای انقلابی را نقد و انتقاد از اوضاع به منظور رفع نقایص آن است چرا که «حوزه علمیه باید نظام اسلامی…را از خود بداند و برای تکمیل و رفع نقص آن، همهکوشش خود را مبذول کند.»[۶] تکمیل و رفع نقص نظام نیز با نقد هوشمندانه و دلسوزانه میسر است. وجود نقص در نظام دلیلی بر کناره گیری روحانیت از عرصه سیاسی نیست: «حالا یک معممی یک گوشهای بیاید خودش را از نظام کنار بگیرد؛ بهانه هم این است که ما فلان انتقاد را داریم. خیلی خوب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دویستتایش به خود ما عمامهایها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نیست؟ وجود انتقاد و عیب در یک مجموعه مگر موجب میشود که انسان این همه محسّنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نکند؟»[۷]
همانگونه که دلیلی بر همراهی با دشمنان نظام نمی باشد: «بدتر از حمایت نکردن و درصدد تکمیل بر نیامدن و کمر به اصلاح ضعفهای نظام نبستن، این است که انسان به دشمنان نظام کمک کند! متأسفانه گاهی دیده میشود که پستترین و رذلیلترین و بیارزشترین دشمنان نظام به وسیله کسانی تأیید میشوند. چرا؟! به چه بهانهای؟! چون در نظام، فلان نقص وجود دارد؟ وقتی نقص هست، باید دشمن نظام را تأیید کرد، یا باید تلاش کرد تا آن نقص برطرف شود؟»[۸]
جریانات سیاسی حوزه از منظر رهبر معظم انقلاب
با بررسی بیانات رهبر معظم انقلاب میتوان به یک جمع بندی نسبتاً جامع درباره نگاه ایشان به جریانات سیاسی حوزه رسید. این جریانات را میتوان عموماً به دو دسته تقسیم کرد؛ یکی جریان موافق با انقلاب و دیگری جریان مخالف با انقلاب.
۱- جریان موافق انقلاب
نام این جریان را میتوان جریان انقلابی و ضد سکولاری نامید. این جریان که پیش از این از آن به تفصیل سخن گفته شد، خود را در بطن مسائل سیاسی و اجتماعی دیده و بر همین اساس نیز وظایف و مسؤولیت هایش را تعریف مینماید. این جریان بر دخالت روحانیت در سیاست تأکید داشته و خود را مسؤول حفظ و حراست از نظام برآمده از انقلاب میداند. جو غالب در حوزههای علمیه همین جریان را شامل میشود هرچند خطراتی نظیر گرایش به سکولاریسم در بخشی محدود از این جریان دیده شده است.
۲- جریان مخالف با انقلاب(جریان سکولاری)
جریان سکولاری را میتوان تسامحاً به جریان مخالف با انقلاب نیز تعبیر کرد چرا که این جریان با هرگونه حرکت انقلابی و سیاسی مخالف است. این جریان را می توان به۷ دسته تقسیم کرد:
۲- ۱- جریان تحجر
یکی از مهمترین جریانات سکولاری موجود در حوزههای علمیه، جریان متحجران میباشد. این جریان هم از سوی حضرت امام خمینی و هم از سوی رهبر معظم انقلاب، بارها و بارها مورد تقبیح قرار گرفته است. از نگاه امام خامنهای، تحجّر به معنای «نگاه نو به مسائل نکردن، گذرانِ تاریخ و تحوّلِ فکر انسانها را ندیده گرفتن، تعالی و ترقّىِ فکر و اندیشه و راههای زندگی را انکار کردن»[۹] است. روحانی متحجر، مورد توجه دشمن و تکریم اوست: «دشمن انقلاب، جامعه روحانیت را در صورتی تحمل میکند که روحانیان از دخالت در امور سیاست و حضور در صحنههای انقلاب کنار بکشند و مانند جمعی از روحانیان بیخبر و متحجرِ گذشته و حال، به کنج مدارس و مساجد اکتفا کنند و کشور و زندگی مردم را به آنان بسپارند و از جمله پدیدههای پُرمعنی آن است که در تمام مدت مبارزات و نیز سالهای پس از پیروزی، علمای متحجر و بیخبر از حوادث کشور و دور از جریانهای سیاسی، هیچگاه در معرض تهاجم دشمنان قرار نگرفتند؛ بلکه حتّی گاه مورد ستایش و تمجید نیز واقع شدند و حملات جسمی و تبلیغی و حتّی تهمت ارتجاع و واپسگرایی از سوی روشنفکرنمایان عامل بیگانه، تنها متوجه علما و روحانیانی شد که از لحاظ اندیشه سیاسی و نوآوریهای عرصه علم و عمل، درخشیده و به عنوان قشری پیشرو و مترقی و آگاه، شناخته شدهاند.»[۱۰]
خطر نفوذ این تفکر به مراتب بیشتر از حملات دشمن است: «تحجر و واپسگرایی در میان روحانیان و یا خدای نخواسته توجه به منافع شخصی و دنیاطلبی و روی آوردن به زیورهای مادّی و سوء استفاده از مکانت اجتماعی، خطرش برای روحانیت، کمتر از حملات دشمن نیست؛ بلکه به مراتب از آن بیشتر است.»[۱۱] متاسفانه علیرغم وجود روحانیت انقلابی، هنوز رسوبات جریان تحجر در لایههایی از حوزه علمیه دیده میشود: «درست است که امروز روحانیت و اسلام، راه و جایگاه خود را کاملاً پیدا کردهاند؛ اما این طور هم نیست که افکار انحرافی، بکلی از بین رفته و ریشهکن شده باشد.
کسانی که هنوز نتوانستهاند جلوه انقلابی اسلام را درک کنند، باز هم در حوزهها و در کسوت روحانیت هستند. هنوز کسانی که به جای کینه امریکا و دشمنان، قلبهای آنها جایگاه کینه مجاهدان فیسبیلاللَّه و جوانان مؤمن و پرچمداران حقیقت است، در حوزهها و بیرون از حوزهها نیز پیدا میشوند. همان متحجّرانی که امام مکرر اشاره کردند – یعنی دوستداران و شیفتگان اسلام امریکایی؛ اسلامی که روحانیت و دین و معنویت را از مسیر خود و از مردم و خدا دور میکند و مایه شادی و آسایش دل دشمنان خدا میشود – هنوز هستند. در همه جبههها، حضور جوانهای مؤمن و فعال و فضلای جوان در سمت هدفهای انقلاب، یک ضرورت است.»[۱۲]
۲- ۲- جریان نفاق و التقاط
یکی دیگر از جریانات سکولاری در حوزههای علمیه،جریان نفاق و التقاط است. این جریان گرچه در حوزه کمرنگ میباشد؛ اما کماکان وجود دارد و در صورت بی توجهی جریان انقلابی، ممکن است دوباره فعالیت هایش پررنگ شود: «دشمنانی که با اسلام ناب و فقاهتی مخالف بودند مطهری را شهید کردند دشمنی که مطهّری را بر زمین انداخت و خون او را جاری کرد، دشمنی بود که از ارشادها و آگاهیهایی که او به مردم میداد، صدمه میدید. چون شهید مطهّری در مقابل التقاط ایستاد، در مقابل نفاق ایستاد، در مقابل تهاجم فرهنگ غرب و شرق ایستاد و اسلام ناب و اسلام فقاهتی را ترویج کرد، لذا کسانی که با این چیزها مخالف بودند، او را بر زمین انداختند. اگر دستشان میرسید، هرکسی را هم که شبیه مطهّری و کوچکتر از مطهّری و در راه مطهّری بود، بر زمین میانداختند؛ اما خدای متعال به آنها این فرصت را نداد و إن شاء اللّه، هرگز هم نخواهد داد.»[۱۳]
۲-۳- جریان سرسپرده(آخوندهای درباری)
جریان سوم، جریان سرسپرده به غرب است که میتوان از آن با عنوان«آخوند درباری» نیز یاد کرد. این جریان همواره کوشیده است تا برابر جریان انقلابی بایستد و به همین دلیل همراه و جیره خوار حکومت پهلوی بوده و در صدد تضعیف روحانیت انقلابی بوده است: «هر کسی که به خط انقلاب و اسلام ناب محمّدی (صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) نزدیکتر است، به ضربات و حملات و تهمتها و هوچیگریها و سوءقصدها و بدجنسیها و موذیگریهای جناح استکبار هم نزدیکتر است. با هر آخوندی بد نیستند؛ با بعضی از آخوندها خیلی هم خوبند؛ همچنانکه در دستگاه سلطنت هم همینطور بود. آن دستگاهی که میخواست ریشه روحانیت را بکند، خاطر بعضی از آخوندها را هم میخواست! به آخوندهای درباری پول میداد و به آنها سفارش میکرد که عمامهتان را یک مقدار بزرگتر و ریشتان را هم یک مقدار بلندتر کنید! اینها را دیده بودیم، ما از اینها خبر داریم.
رژیم طاغوت، خاطر اینگونه روحانیون را هم میخواست و با آنها ملاقات هم میکرد.»[۱۴] این جریان، جریان خزنده و نفوذی بوده و هدفش نابودی دین و رو حانیت اصیل بوده است:«در جوامعی که نابودی روحانیت ممکن نبود، سعی میکردند این قشر را به قدرتها و دربارهای فاسد و حکومتهای جایر وابسته کنند. آخوندهای وابسته درباری که این همه در بیانات امام عزیز از آنها به بدی و نفرت یاد میشد، به اسلام و مسلمین خیلی خیانت کردند.»[۱۵] آخوندهای درباری یه اندازهای مورد حمایت و تأیید حکومتهای جائر بوده است که حتی رضاخانی که چشم دیدن روحانیت را نداشت، از آنان خوشش میآمد و مورد حمایت ویژه قرار میداد: «تأسیس موسّسه «وعظ و خطابه» به سالهای ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷ – یعنی دو یا سه سال بعد از شروع قلع و قمع روحانیت – برمیگردد. تأسیس این مؤسّسه برای آن بود که هر کس میخواست روحانی بماند، میتوانست تحت نظر این موسّسه که وابسته به رضاخان بود، روحانی باقی بماند! به عبارتی آخوند باشد؛ اما آخوند رضاخانی، درباری و در خدمت سیاستهای استکبار باشد.»[۱۶]
این جریان امروزه نیز وجود دارد هرچند حضور خیل عظیم روحانیت آزاده و مومن فرصت عرض اندام آنچنانی را پیدا نکرده است:«آزادگی روحانیان و علمای دین و عدم نفوذ قدرتهای داخلی و جهانی در آنان، موجب آن بوده است که قلدران و حکمرانان خودسر، هیچگاه نتوانند این مجموعه ربانی را از سر راه مفسدهجوییها و خیانتهای خود بردارند و اگر جمعی از معممانِ سرسپرده و آخوندهای درباری، به طمع حطام ناپایدار دنیا، بر سرسفره ستمگران نشسته و قولاً و عملاً آنان را تأیید کردند، اکثریت علما و روحانیان و فضلا و طلاب جوان، در حصار مناعت و پرهیزگاری و پاکدامنی باقی مانده و اراده و توان مبارزه صادقانه و قدرتمندانه را حفظ کردند و اعتقاد راسخ به روحانیت شیعه را در دل آحاد مردم، زوالناپذیر ساختند.»[۱۷]
۲- ۴- جریان شیعه انگلیسی
یکی از جریانات جزنده و خطرناکی که در سالهای گذشته قد برافراشته و به شکل موذیانهای در صدد نفوذ در جریان اصیل حوزوی است، جریانی است که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان «شیعه انگلیسی» یاد میکنند. این جریان دارای عقبه قدرتمندی است چرا که جریانی است که« ارتباط به امآیشش انگلیس دارد و ضد اسلام است»[۱۸] و بودجهاش را نیز انگلیس تأمین میکند: «اینکه شما میبینید رادیوها یا تلویزیونهایی در دنیای اسلام به وجود میآید که کار آنها این است که بهعنوان شیعه و به نام شیعه، به بزرگان مورد اعتقاد بقیّهی فِرق اسلامی بدگویی کنند، این معلوم است که بودجهاش بودجهی خزانهداری انگلیس است؛ این بودجهاش بودجهی انگلیس [است]، این شیعه انگلیسی است.»[۱۹]
این نوع تشیع، عقبهای نیز در حوزههای علمیه دارد و گرچه میزان طرفداران آن در حوزه علمیه قم بسیار اندکند، اما یک خطر بالقوه برای اسلام و تشیع به شمار می آید:«آن تشیّعی که از لندن و از آمریکا بخواهد برای دنیا پخش بشود، آن تشیّع به درد شیعه نمیخورد. رهبران دینی تشیّع و بخصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امام بزرگوار و دیگران، این همه تأکید میکنند بر حفظ اتّحاد امّت اسلامی و برادری مسلمانان با یکدیگر، آنوقت یک عدّهای ـ کاسهی داغتر از آش ـ دنبال آتشافروزی، دنبال ایجاد درگیری و اختلاف [هستند]. این همان چیزی است که دشمن میخواهد؛ این همان چیزی است که دشمنان دنیای اسلام که نه شیعهاند، نه سنّی اند، نه این را دوست دارند، نه آن را دوست دارند، دنبالش هستند.»[۲۰]
نگارنده: علی اکبر عالمیان
پی نوشت؛
[۱] – بیانات در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم ۲۹/ ۷/ ۱۳۸۹
[۲] – همان
[۳] – همان
[۴] – همان
[۵] – بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه۱۴/ ۷/ ۱۳۷۹
[۶] – بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه ۱۴/ ۷/ ۱۳۷۹
[۷] – بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی ۱۹/ ۷/ ۱۳۹۱
[۸] – بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه ۱۴/ ۷/ ۱۳۷۹
[۹] – بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه۱۴/ ۷/ ۱۳۷۹
[۱۰] – پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی۱۰/ ۳/ ۱۳۶۹
[۱۱] – پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی۱۰/ ۳/ ۱۳۶۹
[۱۲] – بیانات در دیدار جمعی از علما و طلاب حوزهی علمیهی قم و مدارس علمیهی تهران ۲/ ۱۲/ ۱۳۶۸
[۱۳] – بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان ۱۵/ ۲/ ۱۳۷۲
[۱۴] – بیانات در دیدار روحانیون مشهد ۴/ ۱/ ۱۳۶۹
[۱۵] – بیانات در مراسم بیعت طلاب و روحانیون ۴/ ۴/ ۱۳۶۸
[۱۶] – بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان ۱۰/ ۸/ ۱۳۷۴
[۱۷] – پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی۱۰/ ۳/ ۱۳۶۹
[۱۸] – بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان بیست و هشتمین کنفرانس بینالمللى وحدت اسلامى۱۹/ ۱۰/ ۱۳۹۳
[۱۹] – بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر۳۰/ ۶/ ۱۳۹۵
[۲۰] – بیانات در دیدار کارگزاران حج ۲۰/ ۶/ ۱۳۹۲