-
سه شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۴۶ ب.ظ
-
۱۴۴
پس از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) از خانه بیرون نیامد. این را بدانیم که برای امیرالمؤمنین(علیهالسلام) راه انداختن جنگ امکان داشت؛ بنابراین، از اینکه آن حضرت جنگ به راه نینداخت، معلوم میشود که صلاح نبوده است.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ بعد از مدتی خبر آمد که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از دنیا رفت و سپاه اسامه با شنیدن این خبر به مدینه برگشت. البته منافقان خبر مرگ پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را در مدینه متوقف نگه داشته بودند، و این، حاکی از توانمندی آنها بود که به دروغ گفتند پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رحلت نکرده است و همه هم قبول کردند.
وقتی سپاه اسامه وارد مدینه شد، این دو موج به همدیگر برخورد کرد؛ سپاه اسامه میگفت که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از دنیا رفته است، اما اهالی مدینه میگفتند که از دنیا نرفته است. در اینجا به سراغ یکی از سران منافقان آمده و گفتند: بیا و مشکل را قبل از اینکه جنگی واقع شود، حل کن.
علت اینکه به سراغ او رفتند، این بود که او سیستم داشت، و این سیستم به راحتی بر سر زبانها میاندازد که فلانی میتواند مشکل را حل کند، چرا که او بزرگ ما، و مسنترین مهاجرین است!
بالأخره این شخص آمده و به خانه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نگاه کرد و سپس در اجتماع مسلمین گفت: «عاش سعیدا و مات سعیدا». با این سخن، خبر وفات پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را امضا کرد.
در مقابل، یکی دیگر از سران منافقان، اعتراض داشت و میگفت: مگر پیامبر هم میمیرد؟ موقعی که آیه «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» (آْل عمران/144) بر او تلاوت شد، گفت: من این آیه را نشنیده بودم!(این آیه در جنگ احد نازل شد و مورد نزولش هم فرار خود این افراد از جبهه جنگ بود. مگر میشود انسان آیهای را که در مورد خودش نازل شده است، فراموش کند)؟!
سؤالی ممکن است به ذهن بیاید و آن اینکه چرا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) قبل از آمدن سپاه اسامه به مدینه، خبر رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را تأیید نکرد و نگفت که سخن بعضی از منافقان مبنی بر زنده بودن آن حضرت، کذب است؟
جواب این است که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در آن لحظات، در خانه و بالای سر جنازه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود. اگر جنازه را رها میکرد تا وارد اجتماع شده و بگوید که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از دنیا رفته است، مردم خطاب به ایشان میگفتند: تو چه قدر دوست داری که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) زود از دنیا برود! مردم مشتاق بودند که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از دنیا نرفته باشد؛ در نتیجه وقتی که به آنها گفته میشد پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) زنده است، خوشحال میشدند.
حَلّال بحران نشان دادن ابوبکر
پس از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اولین چیزی که در مدینه اتفاق افتاد، این بود که در ظاهر، ابوبکر توانست بحران بزرگی را که دامنگیر مدینه شده بود و میرفت که مدینه را در کشتار داخلی قرار دهد، حل کرد. این قضیه باعث شد که ابوبکر در نزد عدهای توانمند جلوه کند.
در مقابل، سخن منافقان که میگفتند علی(علیهالسلام) جوان است و نمیتواند بحرانها را مدیریت کند، در ذهنها مانده بود و با این جریان، خیلی راحت مورد پذیرش واقع شد. البته منافقان در ظاهر نیازی نمیدیدند که با سخن پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درگیر شده و بگویند که آن حضرت، علی(علیهالسلام) را معرفی نکرده است؛ بلکه میگفتند: سخن پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای آن زمان بوده است!
سکوت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و عبرت از آن
پس از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) از خانه بیرون نیامد. این را بدانیم که برای امیرالمؤمنین(علیهالسلام) راه انداختن جنگ امکان داشت؛ بنابراین، از اینکه آن حضرت جنگ به راه نینداخت، معلوم میشود که صلاح نبوده است.
ما وجه صلاح را میخواهیم بفهمیم و الا اصل این که صلاح نبوده است، از سیره امیرالمؤمنین(علیهالسلام) معلوم بوده است. میخواهیم ببینیم چرا جنگ به ضرر بوده است؟ اگر میخواهیم سیره علی(علیهالسلام) را با زمان حال انطباق بدهیم، باید آن وجه را بفهمیم، چرا که سیره آن حضرت بر ما حجت است؛ یعنی هر گاه شرایطی که بر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) حاصل شد، در این برهه هم حاصل شود، واجب است همان تصمیم گرفته شود.
منبع: جلسه بیست و هشتم تاریخ تطبیقی استاد طائب (29/02/1394)