-
دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۲۸ ق.ظ
-
۵۰۷
جامعه اسلامی پس از واقعه عاشورا آماده سقوط هست. لذا اگر کسی در این برهه، طرح بههم ریختن و آشوب درست کردن و هموار کردن راه برای دولت روم را - که بیاید و اینجاها را تصرف کند - ملاحظه کند، نقش امام سجاد(ع) را بعد از امام حسین(ع) خواهد فهمید که ایشان چه خدمتی کردند.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ پس از اتمام حادثه عاشورا و بازگشت اسرا به مدینه، بایستی 3 نقطه تحول در جامعه آن روز را مورد مطالعه قرار داد: 1. مدینه که محل استقرار بازماندگان است؛ 2. شام که در بهت اقدام یزید به سر میبرد؛ 3. کوفه که برخی از شیعیان ناب، در آنجا با مسلمبنعقیل همکاری کرده و دستگیر شده و در زندان عبیدالله بودند.
وضعیت شهر مدینه پس از حادثه عاشورا
مدینه با ورود اسرا و استقرار آنها در شهر، از همان لحظه ورود حالت عزا به خودش گرفت. بنیهاشم، محلهای شناختهشده در جنب مسجدالنبی داشتند و هم اهالی مدینه و هم مسافران، آن محله را میشناختند.
شاید بتوان گفت شناختی که مردم در آن برهه از محله بنیهاشم داشتند، قبلا راجع به خانه علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلاماللهعلیها) این شناخت و حساسیت را نداشتند؛ چون علی(علیهالسلام) و فاطمه(سلاماللهعلیها) دو نفر بودند و اگر در مسجد یک صحبتی انجام میگرفت، تمام میشد و به محلههای دیگر سرایت نمیکرد، اما الآن یک محله است و با محلههای دیگر، روابط تجاری و فامیلی دارند.
وضعیت شهر کوفه پس از حادثه عاشورا
در کوفه عبیداللهبنزیاد چنگال خونریزی را قوی میکند و بهدلیل اینکه هم جوان است و هم دارای خبث باطن بود و هم طهارت در ولادت ندارد(1) و از طرفی، از نسلی هست که مورد لعن قرار گرفته(2)، لذا اختناق را در آن شهر زیاد کرد.
این را بدانید که به هر میزان اختناق بالا رود، حرکتهای زیرزمینی هم اضافه خواهد شد؛ چون خود اختناق(صرفنظر از هر چیزی) مخالفآفرین است؛ یعنی همینکه نگذارند کسی حرف بزند، خود همین باعث نارضایتی میشود.
یقینا تعداد شیعیانی که در کوفه حضرت را بهعنوان امام قبول داشتند، بیشتر از کسانی بودند که در مدینه آن حضرت را قبول میکردند. کسانی که حضرت را بهعنوان امام قبول داشتند، در کوفه مانده و جایی نرفته بودند؛ اشخاصی مثل هانیبنعروة، میثم تمار و... .
وضعیت شهر شام پس از حادثه عاشورا
وضعیت بیسر و سامان شام که بهخاطر واقعه عاشورا ایجاد شده بود، نتوانست با مرگ یزید سامان پیدا کند؛ چون در شام هیچ تمایلی به آل ابیسفیان نبود. فرزند یزید که معاویه نام داشت، خیلی زرنگ بود(3) و فهمید که این حکومت، سر و سامان نمیگیرد؛ درنتیجه، حکومت را رها کرد و مروان حکومت را به دست گرفت(4).
با این وضعیت، شام بههم ریخت و وقتی حصینبننمیر هم فهمید که یزید مرده است، از مکه عقبنشینی نمود و عبداللهبنزبیر در آنجا اعلام خلافت کرد. به این ترتیب، در آن برهه، یک قدرت در کوفه بود(عبیدالله)؛ یک قدرت در شام(مروان) و قدرت دیگر هم در مکه(عبداللهبنزبیر).(1)
نقش امام سجاد(ع) در پیشگیری از حمله دولت روم به بلاد اسلامی
با وصل شدن این اجزا به هم، متوجه میشویم این مجموعه جغرافیایی که به نام اسلام است، آماده سقوط هست. لذا اگر کسی در این برهه، طرح بههم ریختن و آشوب درست کردن و هموار کردن راه برای دولت روم را - که بیاید و اینجاها را تصرف کند - ملاحظه کند، نقش امام سجاد(ع) را بعد از امام حسین(ع) خواهد فهمید که ایشان چه خدمتی کردند.
قطعا هدف جریان ناامنی که به وجود آمده بود، از بین بردن امام سجاد(ع) بود و ملاحظه میکنیم که حضرت در جریان مدینه به گونهای عمل کردند که تأیید هیچیک از طرفین نیست. حضرت در این جریان به شهادت نمیرسند؛ در حالی که اگر یکی از طرفین را تأیید کرده بودند، به شهادت میرسیدند؛ یعنی اگر حضرت جریان تحرک مدینه(عبداللهبنحنظله) علیه یزید را تأیید میکردند، مُسلمبنعقبه حضرت را به شهادت میرساند و اگر مسلمبنعقبه را تأیید میکردند، آلزبیر حضرت را شهید میکردند؛ چون آنها بعدا به قدرت رسیدند و به خونخواهی اهالی مدینه، حضرت را میکشتند.(2)
انتهای پیام/
منابع؛
1 - جلسه پنجاه و ششم تاریخ تطبیقی استاد مهدی طائب (1395/10/15)
2 - جلسه پنجاه و هفتم تاریخ تطبیقی استاد مهدی طائب (1395/10/22)
پی نوشت؛
1 - امام حسین(علیهالسلام) درباره این شخص فرمود که «وَ إنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ تَرَکَنِی بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّة»(احتجاج، ج2، ص300). «دعی» یعنی کسی که با نام غیر پدرش خوانده شده است؛ بنابراین، وقتی میگویند عبیداللهبنزیاد، این عبیدالله فرزند زیاد نیست.
2 - سه خاندان هست که بر مورد لعن قرار گرفتن آنها خیلی تأکید شده است: آل ابیسفیان، آل زیاد و آل مروان. در قرآن، نسل ملعون، بنیاسرائیل است: «لُعِنَ الذین کفروا مِن بنیاسرائیل علی لسان داودَ و عیسی بنِ مریمَ»(مائده/78). این سه خاندان هم در کنار بنیاسرائیل قرار گرفتهاند که معلوم میشود مانند کفار بنیاسرائیل میخواهند بهصورت ریشهای اسلام را بزنند.
3 - اینکه میگویند آدم خوبی بود، سخن درستی نیست.
4 - مروان بیش از شش ماه ریاست نکرد و همسر یزید که به مروان کمک کرده بود تا رئیس شود، درواقع میخواست زمینه را برای حکومت فرزند دیگر یزید یعنی خالد فراهم کند. وقتی همسر یزید متوجه شد که مروان نمیخواهد حکومت را به خالد بدهد، به غلامان دستور داد او را داخل یک گونی انداخته و آنقدر با چوب زدند تا مرد.
در جنگ جمل، حضرت علی(علیهالسلام) به مروان گفت: اینقدر آتش جنگ را شعلهور نکن؛ من که میدانم تو دنبال ریاست هستی. این را بدان که بالأخره به ریاست میرسی، اما بهاندازه آبی که از دهان سگ میریزد و او زبانش را بیرون میآورد تا دور دهانش بچرخاند، حکومت میکنی!