-
يكشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۱۳ ب.ظ
-
۵۳۳
هرچه دستگاه بنی امیه در بیست سال بر ضد علی بن ابی طالب(علیهالسلام) و اهلبیت گفته بود، ولی با شب و روز عاشورا همه باطل شد.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ همه ماجراهای کربلا بیانگر مدیریت امام حسین(علیهالسلام) در خصوص جریان عاشوراست تا با افشا کردن چهره واقعی آنها به شکستن سد عظیم این عملیات روانی توسط بنی امیه و عقبههای خارجی آنان(یهود) اقدام نمایند که توأم با تبلیغات گسترده ایشان برای نابودی و هدم کامل اسلام آن را تدارک دیده بودند.
علاوه بر مسئله آب، امام(علیهالسلام) برای به نهایت رساندن تاثیر حرکت، در شب عاشورا و پس از آن که عمر سعد تصمیم به شروع حمله به امام(علیهالسلام) و یاران ایشان گرفت و به سپاهیان خود خطاب کرد: که ای لشگر خدا سوار شوید، و بشارتتان باد! و آن گاه به طرف سپاه امام(علیهالسلام) حرکت کرد، امام(علیهالسلام) به جناب عباس(علیهالسلام) فرمودند:
ای عباس، ای برادرم، جانم فدایت! سوار شو و با آنان ملاقات کن و بپرس که در چه حالاند و چه شده است و برای چه آمدهاند؟ پس از آنکه حضرت(علیهالسلام) متوجه شدند که آنان قصد حمله دارند، مجدداً به جناب عباس(علیهالسلام) فرمودند: به سوی آنان باز گردد و اگر توانستی، امشب آنها را بازگردان تا امشب برای پروردگارمان نماز بخوانیم و او را بخوانیم و از وی آمرزش بخواهیم که او خود میداند که من، نمازگزاردن برای او، تلاوت کتابش دعا و آمرزش خواهی فراوان را دوست دارم.(۱)
سپس هم امام(علیهالسلام) با یاران خود به گفتگو نشستند و پس از آنکه از وفاداری آنان که باقی مانده بودند، اطمینان حاصل نمودند، جایگاه ایشان در بهشت به آنها نشان دادند و به آنها فرمودند که بقیه شب را به عبادت مشغول شوند. البته مهلت گرفتن امام(علیهالسلام) هم برای آن است که حضرت(علیهالسلام) میخواستند از لحظه لحظه زمان در کربلا استفاده کنند و به اثرگذاری بر سپاه دشمن و آیندگان ادامه دهند.
از طرفی هم از مهلت گرفتن امام(علیهالسلام) معلوم میگردد که نیروهای عمر سعد به حدی آماده حمله بودند که سقف تحمل آنها تمام شده بود و همان شب را قصد حمله داشتند و حضرت(علیهالسلام) برای جلوگیری از حمله آنان، برادر خود، حضرت عباس(علیهالسلام) را نزد عمر سعد فرستادند تا از آنها آن شب را مهلت بگیرند.(۲)
امام(علیهالسلام) با این فرمان به دنبال آن بودند که نه تنها نهایت اثرگذاری را بر نیروهای خودشان داشته باشند، بلکه دو هدف دیگر را هم دنبال میکردند:
۱. نیروهایی از سپاه عمر سعد به سمت خودشان جذب کنند.(۳)
۲. نیروهای خودشان را پاکسازی نمایند تا هر کسی که هنوز شائبهای از نفاق در او وجود دارد، بتواند از مهلت گرفته شده و تاریکی شب استفاده کند و برود.
زیرا در این طرف و در سپاه امام(علیهالسلام) هیچ کس به جز استشهادیون نباید میماند در این معرکه تنها کسی که به دنبال شهادت بودند، باید میماندند و مابقی همه باید بروند تا نهضت و قیام ایشان از هرگونه نفاقی کاملا به دور باشد.
امام(علیهالسلام) پس از گرفتن این مهلت بعد از نماز عشا، یارانشان را جمع کردند و به آنان فرمودند: اینان مرا میخواهند، نه شما را. اگر مرا بکشند، به سوی شما نمیآیند. پس خود را نجات دهید که شما آزادید(بیعتم را از شما برداشتم) و اگر تا صبح با من بمانید، همه شما کشته میشوید.
آنان گفتند: تو را وانمیگذاریم و زندگی پس از تو را نمیخواهیم.
امام(علیهالسلام) فرمودند:
همگی شما کشت خواهید شد و حتی یک نفر از شما نمیتواند نجات پیدا کند.(4)
آنگاه دستور میدهند چراغها را خاموش کنند تا هر کسی که میخواهد، برود. عدهای رفتند و عدهای نیز ماندند.
چراغها که روشن شد، حضرت(علیهالسلام) خطاب به آنها که مانده بودند، فرمودند: شما چرا نرفتید؟ در اینجا آنها شروع به صحبت با امام(علیهالسلام) میکردند و هر کدام به گونهای و با جملاتی اظهار وفاداری نمودند و آمادگی خود را برای فداکاری در رکاب حضرت(علیهالسلام) اعلام داشتند.
امام(علیهالسلام) هم آنگاه که معلوم گردید اینها ماندنی هستند، جایگاه آنان را در بهشت به ایشان نشان دادند و این امر باعث گردید که آنها در آن شب آنچنان به اشتیاق رسیدن فردا به مناجات و عبادت مشغول میشوند که «لَهُم دَوِیُّ کَدَوِیِّ النَّحل؛ برای ایشان چنان نجوایی به آسمان میرسید مانند صدای کندوی زنبور»(5)
در اینجاست که باید از خود پرسید آیا این شب دیگر فراموش شدنی است؟! آنگاه که غوغاسالاری سپاه عمر سعد و عبیدالله و یزید تمام شود، مگر میتوان آن شب عاشورا را از ذهن آنها پاک کرد؟! مگر این شب و این نماز شب و این مناجاتهای عاشقانه دیگر فراموش شدنی است؟! در آن طرف هم در سپاه عمر سعد کسانی که این نجواهای عاشقانه را میشنیدند، از خود میپرسیدند آیا واقعا اینها خارجی هستند؟! آیا این حسین بن علی(علیهالسلام) فرزند کسی است که به ما گفتهاند که آب را بر عثمان بست و نماز نمیخواند؟!
بدین گونه بود که هرچه دستگاه بنی امیه در بیست سال بر ضد علی بن ابی طالب(علیهالسلام) و اهلبیت گفته بود، با این شب و آن روز همه باطل شد.
البته شما تصور نکنید که امام حسین(علیهالسلام) قصد داشتند با آن شب آنها را عاشورایی کنند؛ آنهایی که عاشورایی بودند یا عاشورایی شدند، خیلی نزدیک بودند و همان شب به حضرت(علیهالسلام) ملحق شدند.(6)
منبع: کتاب ثاقب جلد 1، نگاهی تحلیلی به تاریخ صدر اسلام، مؤلف حجتالاسلام والمسلمین طائب، تحقیق و نگارش محمدمهدی حامدی، چاپ اول سال 95، انتشارات رشید، صص97-101
پی نوشت؛
1 – تاریخ طبری، ج5، ص416
2 – مانند جنگ جمل که بلافاصله با آمدن سپاه امام علی(ع) به صفین آنها جنگ را شروع کردند.
3 – الملهوف، چاپ انوارالمهدی، ص57
4 – الحرائج و الجرائح، ج1، ص254
5 – تاریخ طبری، ج5، ص418
6 – در شب عاشورا جمعیت سپاه امام(ع) حدود 35 نفر بود که به همین تعداد نیز فردا به سپاه امام(ع) اضافه شد. الملهوف، چاپ انوار المهدی، ص57