-
پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ب.ظ
-
۵۰۷
سیدالشهدا(علیهالسلام) به خوبی با وضعیت روانی مردم کوفه آشنا بودند و میدانستند که هیچ نیرویی برای گرفتن حکومت مهیا نیست، قطعاً به چنین قصدی(حکومت) هم به کوفه نرفتند.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ امام حسین(علیهالسلام) در نهضت خودشان نمیخواستند جریان نفاق داخلی یا دشمنان خارجی حامی آنها(سازمان یهود) را نابود کنند که این کار در آن زمان امکان پذیر نبود، زیرا؛
1 - آن حضرت میدانستند که با مرگ یزید یکی دیگر مثل او مانند مروان بن حکم که او هم ملعون رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بود به خلافت خواهد رسید. بنابراین ایشان در این مرحله صرفاً میخواستند جلوی اقدام یزید را در اسلام زدایی بگیرند که توطئه یهود و حرف آخر نفاق داخلی و عوامل ایشان بود و مانع او در علنی کردن کفر و الحاد و بی دینی محض در جامعه شوند که البته در این امر موفق هم شدند.
چراکه پس از جریان عاشورا، پس از آنکه مروان بن حکم به خلافت رسید، او هم مجدداً مجبور شد با شعار اسلام وارد شود و مدعی اجرای احکام اسلام گردد. بعد از او فرزندش عبدالملک مروان هم با شعار خلیفه رسولالله(صلیاللهعلیهوآله) آمد و ادعا کرد که خواهان اجرای اسلام و اجرای احکام آن است و به طور کلی بعد از کربلا سران سازمان نفاق هم دیگر هرگز جرئت نکردند که اهداف خودشان را در اسلام زدایی مطلق اعلام و دنبال کنند.
2 - آن حضرت میدانستند که سازمان شیعه در آن هنگام نیروی کافی در اختیار ندارد که برای رسیدن به حاکمیت بشود به آنها تکیه کرد و شیعه مهیای حاکمیت کامل اسلام نیست؛ از اینرو حضرت(علیهالسلام) در این حرکت خودشان صرفاً به دنبال آن بودند که قله و هدف نهایی یزید و عقبه او(هدم و نابودی کامل اسلام) را فرو بریزند.
چنانچه بعد از کربلا و با تلاش امام سجاد(علیهالسلام)، امام باقر(علیهالسلام) و امام صادق(علیهالسلام) علیرغم اثرات گسترده و عظیم واقعی عاشورا در کربلا باز هم این ظرفیت در سازمان شیعه به وجود نیامد و فقدان یاران وفادار برای یاری ائمه(علیهمالسلام) هرگز موقعیت مناسبی برای تشکیل حکومت توسط ایشان را ایجاد نکرد.
حتی آن هنگام که ابومسلم خراسانی سه نامه خطاب به امام صادق(علیهالسلام)، نوه جعفر و نوه امام حسن(علیهالسلام) یعنی عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب(علیهالسلام) نوشت و اظهار داشت که او و مردم خراسان آماده یاری آن حضرت هستند و حاضران با قیام خودشان زمینه حکومت را برای امام(علیهالسلام) پایهریزی کند، عبدالله بن حسن نزد امام صادق(علیهالسلام) رفت و با نشان دادن نامه ابومسلم خراسانی به حضرت(علیهالسلام) به ایشان عرضه داشت که فرج حاصل شده و ابومسلم اعلام کرده است که با بیش از ۱۰۰ هزار نیرو در خدمت شما هستیم، اما حضرت(علیهالسلام) در پاسخ به وی فرمودند که نامه را پاره کند و به دور بریز.
بعد از آن که عبدالله اصرار کرد، امام(علیهالسلام) در پاسخ به اصرار وی از او پرسیدند: عبدالله آیا تو این ابومسلم را میشناسی؟ پاسخ میدهد: خیر. امام(علیهالسلام) فرمودند: آیا ابومسلم تو را میشناسد؟ باز جواب میدهد که نه. حضرت(علیهالسلام) ادامه داده، پرسیدند: آیا نیروهای ابومسلم تو را میشناسند؟ مجدداً میگوید: خیر!!!
در این هنگام امام(علیهالسلام) خطاب به او فرمودند: پس چگونه میخواهی با چنین نیروهایی که تو را نمیشناسند و از تو حرف شنوی ندارند، وارد میدان نبرد بشوی؟ اگر در هنگام نبرد ابومسلم نظری بر خلاف نظر تو داشت و او با تو مخالفت کرد، چه میکنی؟ اگر نظر و دستور او را اطاعت کنی که مأموم او شدهای و اگر با او مخالفت کنی، تو را میکشد. تو باید با نیرویی وارد میدان مبارزه شوی که تربیت شده و تابع تو باشند.(1)
امام صادق(علیهالسلام) نیز با وجود آن همه تحولات و تغییرات در جامعه اسلامی اینگونه فرمودند، آیا امام حسین(علیهالسلام) این مطلب را نمیدانستند یا رعایت نمیکردند؟! قطعاً سیدالشهدا(علیهالسلام) سازمان شیعه، تعدادشان و حتی مراتب و درجات وفاداری آنها را به خوبی میشناخت و میدانستند که شیعه فعلاً در محاصره شعار اهل سنت زندگی میکند و در آن فضا رشد مینماید و چنین کاری از عهده آنها بر نمیآید.
لذا از آنجایی که سیدالشهدا(علیهالسلام) به خوبی با وضعیت روانی مردم کوفه آشنا بودند و میدانستند که هیچ نیرویی برای گرفتن حکومت مهیا نیست، قطعاً به چنین قصدی هم به کوفه نرفتند. عمده هدف سیدالشهدا(علیهالسلام) در قیامشان، تنها حفظ اسلام از دست توطئههای شوم جریان بنی امیه، یزید و سازمان پشتیبان آنان بود.
انتهای پیام/
پی نوشت؛
1 – تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری، ص197 به نقل از مسعود در مروج الذهب، سیری در سیره ائمه(ع)، ص131-137
منبع: کتاب ثاقب جلد 1، نگاهی تحلیلی به تاریخ صدر اسلام، مؤلف حجتالاسلام والمسلمین طائب، تحقیق و نگارش محمدمهدی حامدی، چاپ اول سال 95، انتشارات رشید، صص79-81