-
دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۳۸ ب.ظ
-
۵۳۳
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ پرسش شما: آیه 40 سوره توبه را میتوان دلیلی بر برتری مصاحب پیامبر(ص) در غار ثور دانست؟
پاسخ استاد: این آیه در اواخر دوران رسالت پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و زمانی که اوضاع مسلمانان سامان یافته بود، نازل شده است. در این برهه، بعضی از مسلمین، برای شرکت در جنگها تمایلی نداشتند. این آیه نازل شد و خداوند فرمود: اینکه من میگویم به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) کمک کنید، برای این نیست که او به شما نیاز دارد؛ من در جایی به او کمک کردم که هیچ کس نبود.
آیه به موردی اشاره میکند که اولا به غیر از خداوند کسی نبود که به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) یاری رساند؛ ثانیا همه دشمنان آن حضرت حضور داشتند. پس مسلما در چنین جایی شکست قطعی بود، در حالی که خداوند مانع شکست ایشان شد.
اشاره خداوند در این آیه به قضیه غار است: «إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ». همان صحابی مشهور بود که در غار، همراه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) حضور داشت. او میتوانست آنجا یاور آن حضرت باشد، اما خداوند او را به عنوان حامی در آن برهه معرفی نکرده است.
در قسمتی از آیه، اخراجکنندگان را «کفار» معرفی میکند: «إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا»، در حالی که کسانی که برای یافتن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) جلو غار جمع شده بودند، مشرکان بودند. البته درست است که مشرکان هم جزء کفار محسوب میشدند، اما از اینکه آیه شریفه به جای تعبیر «الذین أشرکوا»، عبارت «الذین کفروا» را به کار برده است، میتوان استفاده نمود که علاوه بر مشرکان، فرد یا افراد دیگری نیز که از زمره کفار محسوب میشدند، آنجا حضور داشتهاند.
از طرفی چون قرآن کریم، اشد دشمنان مؤمنین را یهود و مشرکان معرفی میکند «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ.»(مائده/82) پس لابد در این برهه هم، علاوه بر مشرکان، یهود نیز حضور داشته است، چرا که خداوند میخواهد نصرت خودش را در مرحلهای یادآوری کند که سرسختترین دشمنان (یهود و مشرکان) همزمان حضور داشتهاند.
حال این سؤال مطرح میشود که حضور مشرکان در اطراف غار، واضح و مشخص بود؛ اما یهودیها کجا بودند؟ جواب این است که نماینده یهود در آنجا بوده است. به اعتقاد ما، دلیلی قویتر از این، برای حضور یهود برای مقابله با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نداریم.
مطلب مرتبط دیگر در مورد آیه مذکور این است که صفات غیر اختیاری مانند ترس، گرسنگی، و... قابل نهی نیستند؛ اما اگر بر صفات غیر اختیاری، امر اختیاری مترتب شود، میتوان از آن امر اختیاری نهی کرد؛ مثل اینکه انفجاری رخ داده باشد، و فردی از ترسش فرار کند. اگر کسی به آن فرد بگوید: «نترس»، در حقیقت، او را از ترسیدن که امر غیر اختیاری است، نهی نمیکند، بلکه از فرار کردن که اختیاری است، نهی میکند.
حال میگوییم: با توجه به این قسمت آیه که میفرماید: «إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»، اگر مصاحب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) واقعاً ترسیده بود، آیا امکان داشت آن حضرت به او بگوید: «نترس»؟ مسلما جواب منفی است، زیرا ترس، یک امر طبیعی میباشد.
موقعی که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به او میگوید: «نترس»، پس حتما او بر آن صفت غیر اختیاری (ترس) یک فعل اختیاری مترتب کرده است و پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) هم از آن فعل اختیاری نهی میکند. سؤال اینجاست که او چه کاری انجام میداده است که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) او را نهی کرد؟
تصور مشرکان بیرون غار این بود که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تنهاست. اگر آنها به طور ناگهانی داخل غار میآمدند، هر دو(پیامبر و مصاحب آن حضرت) را میکشتند. از آنجایی که مصاحب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) این احتمال را میداد، کاری کرد که اگر مشرکان داخل شدند، کشته نشود و اگر هم داخل نیامدند، باطنش نزد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) افشا نشود. شروع به ایجاد سر و صدا کرد و این کار او، مورد اعتراض پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) قرار گرفت.
گفت: یارسول الله! نگران هستم و میترسم. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در جواب او فرمود: «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا». با شنیدن این سخن از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، مجبور شد که ساکت شود. اگر کمی بیشتر سر و صدا میکرد، مشرکان باخبر شده و به درون غار میریختند؛ اما پس از سخن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به دلیل افشا نشدن نیتش مجبور به سکوت شد.
مأموریت آن شخص این بود که در کنار پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) طوری بالا بیاید که بتواند نفر دوم اسلام شده و حکومت را پس از آن حضرت به دست بگیرد. در قضیه غار نیز، هم میخواهد مأموریتش را انجام دهد و هم در حال انجام مأموریت، کشته نشود؛ بنابراین طوری رفتار میکند که اگر مشرکان به داخل غار آمدند، او را نکشند و اگر هم به داخل نیامدند، او بتواند به مأموریتش ادامه دهد.
دلیل مهمی که تأیید میکند حزن آن شخص، واقعی نبوده است، این است که خداوند در آیه مذکور میفرماید: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ»؛ یعنی خداوند سکینه و آرامشش را بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل کرد. اگر مصاحب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) واقعا محزون بود، خداوند سکینه و آرامش را به او هم نازل میکرد و در نتیجه، آیه این چنین میشد: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهما»، در حالی که چنین نیست.
بعضی از مخالفان مدعی هستند که ضمیر در «علیه» به آن شخص مصاحب برمیگردد، زیرا پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نیاز به آرامش نداشت.
جواب ما این است که مگر این داستان را خود شما نقل نکردهاید(هر چند به نظر ما واقعیت ندارد) که در شب جنگ بدر، پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) از شب تا صبح نخوابیده و به درگاه خداوند استغاثه میکرد که خدایا! ما در حال شکست خوردن هستیم. آن حضرت به قدری منقلب شد که به زانو افتاده و عبا از روی دوشش برکنار شد. در این لحظه ابوبکر آمد و عبا را روی دوش پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) انداخت و دستان آن حضرت را گرفت و گفت: «بلند شوید؛ خوب نیست که شما این طور رفتار کنید. با این کارها دشمن دلشاد میشود. خداوند تو را تنها نمیگذارد»! میگویند: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ» در جنگ بدر نازل شد.
پس طبق این نقل، انزال سکینه برای پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بوده است. بنابراین، سخن خودشان که آن حضرت نیاز به سکینه و آرامش نداشت، نقض میشود.
نکته: از اینکه در ادامه آیه هم، فرد مورد تأیید و یاری خداوند را شخص پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) معرفی میکند: «وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا»(ضمیر در «أیّده» به صورت مفرد آمده است که به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) برمیگردد، نه اینکه به صورت تثنیه بیاید تا مراد از آن، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و مصاحب آن حضرت باشد) میتوان فهمید که دل آن شخص با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نبوده است.
دلیل دیگر بر مطلب مذکور اینکه هر جا در قرآن کلمه «صاحب» و مشتقات آن به کار رفته که درباره دو ذیشعور و در مورد امور دنیایی بوده است، حتماً یکی از آن دو طرف، کافر بوده است؛ مانند این آیه: «یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»(یوسف/39). در این آیه، یک طرف گفتوگو(دو زندانیِ همراه حضرت یوسف) کافر بودند. در آیه محل بحث هم، طبق این قاعده مستعمل در قرآن، یک طرف باید کافر باشد.
منبع: جلسه بیستم تاریخ تطبیقی استاد طائب(1393/11/14)