-
يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۸ ب.ظ
-
۵۳۵
ترکیه از طریق قرابتهای فرهنگی و موقعیت ترانزیت، و اسرائیل نیز با پشتوانه قدرت اقتصادی و تکنولوژیک، زمینههای حضور در آسیای میانه را فراهم کردند. هیچکدام از این دو کشور بهتنهایی قادر به ایفای نقش محوری در این منطقه نبودند و برهمیناساس محور آنکارا ــ تلآویو تشکیل گردید تا این مقصود فراهم شود.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ با فروپاشی شوروی، از اهمیت منطقهای دو کشور ترکیه و اسرائیل برای غرب کاسته شد اما برای این دو کشور فرصتهای جدیدی فراهم گردید تا به تقویت موضع و جایگاه خود بپردازند. افزایش استحکام و قدرت جمهوری اسلامی و پیدایش جنبشهای اسلامی منطقه، از جمله این فرصتها بود اما مهمترین آنها پیدایش خلأ قدرت در حوزه قفقاز و آسیای مرکزی است.
ترکیه از طریق قرابتهای فرهنگی و موقعیت ترانزیت، و اسرائیل نیز با پشتوانه قدرت اقتصادی و تکنولوژیک، زمینههای حضور در آسیای میانه را فراهم کردند. هیچکدام از این دو کشور بهتنهایی قادر به ایفای نقش محوری در این منطقه نبودند و برهمیناساس محور آنکارا ــ تلآویو تشکیل گردید تا این مقصود فراهم شود.
بدونشک نفوذ اسرائیل در میان همسایگان شمالی ایران و مناسبات اقتصادی و فرهنگی ترکیه و اسرائیل با کشورهای حوزه قفقاز، هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ امنیتی، ایران را با تنگناهای فراوانی روبرو میکند که انرژی، تجارت، فرهنگ و مسائل استراتژیک نظامی از جمله آنها است.
با توجه به منافع مشترک روسیه و ایران در منطقه، ایران توانست از طریق گسترش همکاریهای همهجانبه با روسیه، محور قدرتمندی را در مقابل آنها ایجاد کند تا موازنه قدرت را تاحدودی برقرار نماید.
کشورهای ترکیه و اسرائیل، پس از پایان جنگ سرد، تحت تاثیر تحولات بینالمللی و منطقهای و نیز بر اثر شرایط داخلی کشورهای خود، همکاریهای همهجانبه خود را در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامیگسترش دادند و به روابط فیمابین، بعد استراتژیک بخشیدند.
اوج این همکاریها، انعقاد پیمان استراتژیک ۱۹۹۶ میان دو کشور ترکیه و اسرائیل بود. شکلگیری محور ترکیه ــ اسرائیل، باعث همسویی اقدامات و جهتگیریهای این دو کشور در آسیای مرکزی و قفقاز گردید و حضور سیاسی، نظامیو اقتصادی این دو کشور را در منطقه تقویت نمود.
کشورهای ترکیه و اسرائیل، در حوزه خزر منافع و اهداف مشترکی را دنبال میکنند و درصدد برآمدهاند با تلفیق امکانات و تواناییها، مواضع خود را در منطقه تقویت نمایند و دراینراستا از حمایتهای نظامی، سیاسی و اقتصادی ایالاتمتحده نیز بهره میبرند. آمریکا، در حوزه خزر، با دنبالکردن سیاست مهار و انزوای جمهوری اسلامیایران، با هر نوع حضور و نفوذ ایران در این ناحیه مقابله میکند.
بهعبارتدیگر هر اقدامیکه به انزوا و تضعیف منافع ملی ایران در منطقه بینجامد، مطلوب ایالاتمتحده است و در این راستا دولت آمریکا از فعالیتهای متحدان منطقهای خود حمایت میکند.
دراینمیان، اقدامات و جهتگیریهای کشورهای ترکیه و اسرائیل در آسیای مرکزی و قفقاز با استراتژی منطقهای ایالاتمتحده همخوانی بیشتری دارد؛ ضمنآنکه مسیر حضور و نفوذ ایالاتمتحده را نیز در منطقه هموار میسازد.(1)
شکلگیری مثلث ترکیه ــ اسرائیل ــ ایالاتمتحده در حوزه خزر، ضمن تضعیف حضور ایران در این حوزه، کشورهای منطقه را به پایگاه دشمنان جمهوری اسلامیایران تبدیل نموده است. این مساله، تهدید بزرگی برای امنیت ملی ایران تلقی میشود. ازاینرو جمهوری اسلامیایران نیز درصدد برآمده است از طریق نزدیکی به کشورهای منطقهای همسو با منافع خود، با پیامدهای شکلگیری این محور جدید مقابله نماید.
علاوه بر ایران، تقویت حضور آمریکا و متحدان منطقهای آن در حوزه خزر با منافع روسیه نیز که این ناحیه را حیات خلوت خود میشناسد، در تقابل است. بنابراین کشورهای ایران و روسیه به منظور مقابله با آثار و پیامدهای منفی ناشی از نفوذ بیشتر کشورهای ترکیه، اسرائیل و آمریکا در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز، با اقدام به تقویت روابط استراتژیک فیمابین، همکاریهای همهجانبه خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی گسترش دادهاند.
در چارچوب تئوری اتحاد، هنگامیکه دو یا چند دولت برای تامین بهتر منافع ملی خود به اتحاد یا همکاری با یکدیگر مبادرت میورزند و درصدد تعقیب اهداف تجدیدنظرطلبانه برمیآیند، این امر باعث بهمخاطرهافتادن امنیت و منافع ملی دولتهای دیگر میگردد و طبعا این دولتها نیز، برای حفظ وضع موجود، به عکسالعمل میپردازند. درواقع طبق نظریه موازنه قدرت، یکی از مهمترین انگیزههای شکلگیری اتحادها، جلوگیری از دستیابی یک کشور یا مجموعهای از کشورها به موقعیت مسلط میباشد.(2)
درکل، کشورها هنگامی به سمت همکاریهای دوجانبه و یا چندجانبه روی میآورند که احساس کنند بهتنهایی نمیتوانند اهداف و منافع خود را در داخل یا خارج تامین کنند و یا خطر مشترکی آنها را تهدید میکند که با اتکا به منافع ملی قابل دفع نیست. بنابراین باید گفت: بنیان اتحاد و همکاری میان کشورها، بر اشتراک در منافع و تهدیدها استوار است.(3)
ازاینرو، بدونشک، اتحاد ترکیه و اسرائیل و همکاریهای همهجانبه این دو کشور در آسیای مرکزی و قفقاز و همچنین همکاریهای همهجانبه جمهوری اسلامی ایران و روسیه در این منطقه، نیز ناشی از منافع و تهدیدات مشترک است و باید این فرایند را نوعی یارگیری سیاسی، اقتصادی و نظامیدر منطقه به منظور مقابله با تهدیدات و یا تامین منافع ملی مشترک تلقی کرد.
پس از فروپاشی شوروی، کشورهای ایران و روسیه مناسبات خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی افزایش دادند. عوامل موثر بر ارتقای این روابط در سطوح سهگانه را چنین میتوان برشمرد:
۱) در سطح داخلی:
نیازهای تکنولوژیک ایران و منافع اقتصادی روسیه
۲) در سطح منطقهای:
شکلگیری اتحادیههای منطقهای و تلاش قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای تحدید نفوذ ایران و روسیه در حوزه خزر (همکاریهای همهجانبه ترکیه و اسرائیل در آسیای مرکزی و قفقاز که تهدیدی برای منافع ملی ایران و روسیه محسوب میشود، از جمله عوامل تاثیرگذار در این زمینه بهشمار میرود.)
۳) در سطح بینالمللی:
مواضع مشترک ایران و روسیه در مخالفت با نظام تکقطبی در جهان به رهبری ایالاتمتحده.
نتیجه
آسیای مرکزی و قفقاز، برای جمهوری اسلامی ایران محدودهای امنیتی محسوب میشود که ژئوپلتیک این کشور را تحت تاثیر قرار میدهد. پس از فروپاشی شوروی، قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به تلاش زیادی برای نفوذ در منطقه و پرکردن خلأ قدرت در این ناحیه مبادرت ورزیدند که عمدهترین این تلاشها تاکنون از سوی کشورهای ترکیه، روسیه، ایران، آمریکا و اسرائیل صورت گرفته و دراینراستا برخی کشورهای دارای اهداف و منافع مشترک، بهمنظور تقویت موضع خود در منطقه، به یارگیری سیاسی، اقتصادی و نظامیروی آوردهاند که اتحاد ترکیه و اسرائیل و همکاریهای استراتژیک ایران و روسیه در این راستا قابل ارزیابی است.
کشورهای ترکیه و اسرائیل که در دوران جنگ سرد بهعنوان عاملی برای مهار کمونیسم عمل میکردند، پس از پایان جنگ سرد اهمیت استراتژیک خود را نزد غرب و بهویژه ایالاتمتحده آمریکا، از دست دادند و ازطرفدیگر شکلگیری کشورهای تازهتاسیس در آسیای مرکزی و قفقاز، فرصتهای عمدهای را برای نفوذ این کشورها در این منطقه فراهم آورد. جمهوریهای جدید در این مناطق، از قرابتهای زبانی و فرهنگی با ترکیه برخوردارند و ترکیه از این امتیاز بهعنوان ابزار نفوذ در منطقه استفاده میکند.
ازسویدیگر این جمهوریهای نوپای منطقه با بحرانهای اقتصادی متعددی مواجه هستند و بهناچار برای بهبود اقتصاد نابسامان خود، به سرمایهگذاری و تکنولوژی جدید نیاز دارند. گرچه ترکیه دراینزمینه با محدودیتهایی مواجه است اما اسرائیل بهعنوان کشوری با پتانسیل اقتصادی و صنعتی بالا، میتواند ضعفهای ترکیه را در این زمینه به منظور کمک به کشورهای مذکور جبران کند. در کل کشورهای ترکیه و اسرائیل با انعقاد پیمانهای استراتژیک، تلاش میکنند امکانات و تواناییهایشان را به منظور نفوذ بیشتر در منطقه با یکدیگر تلفیق کنند.
این دو کشور، در حوزه خزر در زمینههایی از قبیل انتقال انرژی از حوزه خزر به غرب، مشارکت در پروژههای نفتی منطقه و از جمله کنسرسیوم نفتی جمهوری آذربایجان، دستیابی به منابع مواد خام و بازار مصرف آسیای مرکزی و قفقاز، اشتراک منافع دارند. دراینراستا آنها حضور و نفوذ ایران در منطقه و مشارکت جمهوری اسلامیایران در طرحهای عظیم مربوط به انرژی در منطقه را مغایر با منافع خود میدانند و سعی میکنند از تقویت موضع ایران در منطقه جلوگیری به عمل آورند. ازسویدیگر پروژههای عظیم نفت و گاز در منطقه خزر، پای شرکتهای غربی و آمریکایی را به منطقه باز کرده است.
حضور این شرکتها، بنا به تبعات خاصی که دارد و از جمله حضور آمریکا، ترکیه و اسرائیل را در منطقه تشدید میکند، امنیت و منافع ملی ایران را به خطر میاندازد و ضرورت تدوین استراتژیهای مناسب برای مقابله با این وضعیت را بیشتر روشن میسازد.
اتحاد کشورهای ترکیه و اسرائیل برای نفوذ بیشتر و تقویت موقعیت راهبردیشان در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز که تاکنون از حمایتهای همهجانبه آمریکا برخوردار بوده است، تبعاتی را به همراه داشته، چنانکه موازنه قدرت را در این منطقه به نفع کشورهای مذکور برهم زده است و ازاینرو، علاوه بر ایران، منافع و امنیت ملی روسیه نیز به مخاطره افتاده است.
بنابراین دو کشور ایران و روسیه نیز به نوبه خود و به منظور مقابله با آثار و پیامدهای این مساله و تقویت مواضعشان در مقابل همکاریهای آن کشورها، همکاریهای استراتژیک خود را گسترش دادهاند تا موقعیت راهبردی خود را در مقابل کشورهای مزبور تقویت نمایند و موازنه قدرت را در منطقه حفظ کنند.
نویسنده: سخاوت رضازاده
منبع: ماهنامه زمانه
پی نوشت؛
1 - [i] - Robert. J. Libert, the USA – Israeli relation after ۵۰ years, Israel affair, Vol. ۵, No. ۷, Autumn ۱۹۹۸, pp ۲۳-۲۴
2 - امیرمحمد حاجییوسفی، ایران و رژیم صهیونیستی: از همکاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امامصادق(ع)، ۱۳۸۲، ص۹۰
3 - همان.