-
پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۱۴ ق.ظ
-
۴۵۶
منافقان در داستان سدالابواب دو اقدام انجام دادند: اول اینکه جوسازی کرده و گفتند: پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به دامادش بیش از حد ارج مینهد. آنها افراد را تحریک کردند که این چه دینی است که یک جوان 23، 24 ساله را بر افراد 40، 50 ساله مقدم میدارد؟!
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ بعد از مدتی جبرئیل بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل شد و گفت: یا رسولالله! تمام درهای باز شده به مسجد را گل بگیر. پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) دستور داد همه درها به جز درِ خانه علی(علیهالسلام) را ببندند.
با این دستور، دو مشکل برای منافقان به وجود آمد:
منفذ اطلاعاتی آنها بسته شد.
مقام والای علی(علیهالسلام) برای مسلمانها معرفی شد.
(بخاری روایتی را در صحیحش آورده است که پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) در پی دستور الهی مبنی بر بستن درها فرمود: «سُدُّوا الابوابَ الا خَوخَةَ ابیبکر»؛ یعنی: همه درها را به جز پنجره ابوبکر ببندید! ابن حجر عسقلانی هم در برابر روایت «سُدُّوا الابوابَ الا بابَ علی» همان روایت بخاری را آورده و سپس به جمع بین روایات پرداخته است که «سُدُّوا الابوابَ الا بابَ علی» یعنی فقط در علی(علیهالسلام) باز بماند؛ و اما روایت «سُدُّوا الابوابَ الا خَوخَةَ ابیبکر» کنایه از خلافت بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است، و الا اصلاً پنجرهای نبوده است!
ابن حجر میگوید: منظور پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) این بوده است که بعد از وفات من، خیلیها سعی میکنند که پنجره باز کنند و حاکمیت را بگیرند؛ ای مسلمانان! حاکمیت کسی غیر از ابوبکر را نپذیرید! ابن حجر در ادامه بحثش حتی منکر اصل قضیه سد الابواب میشود و مراد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را فقط همان نفی خلافتِ شخص دیگر غیر از ابوبکر دانسته است).
منافقان در داستان سدالابواب دو اقدام انجام دادند: اول اینکه جوسازی کرده و گفتند: پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به دامادش بیش از حد ارج مینهد. آنها افراد را تحریک کردند که این چه دینی است که یک جوان 23، 24 ساله را بر افراد 40، 50 ساله مقدم میدارد؟!
آنها حتی حمزه را به قدری تحریک کردند تا اینکه خدمت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آمده و گفت: یا رسولالله! درِ خانه من را با این سن و سالم بستی و درِ خانه علی(علیهالسلام) را که به جای فرزند من است، بازگذاشتی؛ آیا این اهانت نیست؟
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: من این درها را با رأی خود نبستم؛ خداوند دستور چنین کاری را به من داده است. با این سخن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، حمزه قانع شد و گفت: اگر دستور خداوند بوده است، پس حرفی نیست.
به هر تقدیر، اعتراض حضرت حمزه حاکی از جوی است که علیه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به راه انداخته بودند.(البته چه بسا حمزه در ظاهر این اعتراض را انجام داد تا مسلمانان متوجه شوند این قضیه، یک دستور الهی بوده است).
دومین اقدام منافقان در داستان سدالابوب این بود که برای حفظ منفذ اطلاعاتی، شخصی از خودشان را فرستادند که برو و به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بگو: ما خیلی مشتاق هستیم که شما را ببینم؛ اجازه بده تا یک پنجره به طرف مسجد باز بگذاریم.
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) خواسته او را نپذیرفت و موقعی که با اصرار او مواجه شد، فرمود: درت را به طرف مسجد به صورت کامل ببند، طوری که به اندازه سر سوزنی هم باز نماند.
ازدواج فاطمه(س) با علی(علیهالسلام)
اصحاب رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) از جمله علائمی که از قبل، برای نبوت آن حضرت شنیده بودند، این بود که جانشینش دامادش خواهد بود. بر این اساس، عدهای تلاش میکردند با فاطمه زهرا(س) ازدواج کرده و داماد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) شوند. محدودیتهای آن حضرت به گونهای بود که نمیتوانست به صراحت بگوید: من نمیخواهم به شما دختر بدهم. فرمود: امر ازدواج زهرا(س) به دست خداست.
پس از مدتی، پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) علی(علیهالسلام) را احضار کرده و فرمود: خدای متعال امر کرده است تا زهرا(س) را به عقد ازدواج تو درآورم.
در پی این واقعه، منافقان در مدینه شایعه کردند که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) رحم ندارد؛ دخترش را که این همه سختی کشیده است، به علی(علیهالسلام) داد که هیچ چیز از دنیا ندارد. در تاریخ هم این اعتراض خود را به دروغ به حضرت فاطمه(س) نسبت دادهاند که آن بانوی بزرگوار به پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: چرا من را به عقد یک جوان فقیر درآوردی؟!
بحثی در موضع «دربِ» خانه فاطمه(س)
درِ خانه حضرت فاطمه(س) به طرف مسجد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بود. مؤید ادعای ما این است که هر گاه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) روی منبر مشغول خواندن خطبه بودند و حضرت زهرا(س) از خانه بیرون میآمد، پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) خطبه را قطع میکرد.
برخی اوقات نیز به محض دیدن فاطمه(س) از منبر پایین میآمد و در برابر مسلمانان خم شده و دست دخترش را میبوسید و تا جایگاه بانوان او را بدرقه کرده و سپس برمیگشت و خطبه را از سر میگرفت.
بنابراین باید درِ خانه فاطمه(س) در جایی میبود که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) او را در بالای منبر میدید و چنین عکسالعملی نشان میداد.(هدف پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) از این اقدامات، مطرح کردن فاطمه(س) در اذهان مسلمانان بود. در نتیجه همین رفتارهای پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بود که منافقان با همه ظلمهایی که انجام دادند، نتوانستند فاطمه(س) را از تاریخ محو کنند).
با توضیحات مذکور، متوجه میشویم: محلی که هماکنون به عنوان درِ خانه حضرت فاطمه(س) مشخص شده، نقطه مقابل دری است که در آن زمان بوده است. علاوه بر اینکه در قضیه سدالابواب، همه درها به جز در خانه فاطمه(س) بسته شد. اگر درها رو به بیرون بودند(نه رو به مسجد)، نیازی به بستن آنها نبود.
انتهای پیام/
منبع: جلسه بیست و یکم تاریخ تطبیقی استاد مهدی طائب(1393/11/28)