-
شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۵۶ ب.ظ
-
۵۰۰
اولین نقدی که بر وهابیت وارد است در مسئله مبدأ و صفات باری تعالی میباشد.اعتقادات وهابیت نسبت به خداوند مستلزم تجسیم و تشبیه بوده و تمام چیزهایی را که در یک پدیده مادی خصوصاً انسان وجود دارد برای خداوند نیز ثابت میداند.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ وهابیت براساس عقاید ابن تیمیه و ابن قیم جوزی هم در عرصه اعتقادات و هم در حوزه فقه و احکام در مقابل مسلمانان اعم از شیعه و سنی بلکه در حقیقت در برابر دین مبین اسلام قد علم کرده و با این بدعت، اسلام را منحصر به خود دانسته و سایر مسلمین را خارج از دین اسلام و محکوم به کفر و شرک کردهاند.
به این ترتیب خواستند ضربه خصمانه و جاهلانه خودشان را هم بر پیکر جامعه اسلامی و هم بر اصل دین اسلام وارد نمایند. و به نحوی با اسلام و مسلمین رفتار کردند و میکنند که گویا دین محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ مثل سایر ادیان گذشته منسوخ گردیده و دین جدیدی توسط محمد بن عبدالوهاب ـ همانگونه که در مقدمه کتاب توحید او اشعار بر این مطلب وجود دارد ـ برای نجات و هدایت مردم خصوصاً مسلمانان که با معیارهای توحیدی وهابیت مشرک و کافر شدهاند آورده شده است. پس این فرقه از جهات مختلفی قابل نقد و بررسی است و به چند نقد کلی وارد بر آن اشاره میشود.
الف) وهابیت و اعتقاد به تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات: اولین نقدی که بر وهابیت وارد است در مسئله مبدأ و صفات باری تعالی میباشد.اعتقادات وهابیت نسبت به خداوند مستلزم تجسیم و تشبیه بوده و تمام چیزهایی را که در یک پدیده مادی خصوصاً انسان وجود دارد برای خداوند نیز ثابت میداند. وهابیها خداوند را مانند پادشاهان موجود در جامعه بشری پنداشته و عرش و محل سکونت او را در جهت فوق بالاتر از جایگاه مخلوقاتش قرار میدهند.[1]
برای عرش خداوند اوصافی مانند خصوصیات تختهای شاهانه قائل هستند.[2] و میگویند خداوند در روز جمعه از روزهای آخرت با انبیاء خودش جلسه تشکیل میدهد و برای این کار از عرش فرود میآید و بر کرسی خاصی که برای این منظور در نظر گرفته شده است مینشیند و بعد از گفتگو با انبیاء جلسه را ترک گفته و به عرش خودش برمیگردد.[3]
نیز معتقدند که خداوند با چشم سر دیده میشود.[4] و برای این ادعا چنین استدلال میکند که هر چیزی که وجودش کاملتر باشد برای دیدن سزاوارتر است. و از آن جا که خداوند اکمل موجودات است سزاوارتر است برای دیدن از غیر او.[5] وهابیها بعد از اینکه برای خداوند دست، پا، ساق، کفش طلائی و امثال اینها را قائل میشوند میگویند: خداوند هر شب به آسمان زمین فرود میآید و در شب عرفه به زمین نزدیکتر میشود تا دعاهای بندگان خود را از نزدیک اجابت کند.[6]
این معتقدات وهابیت علاوه بر اینکه جسمیت، شباهت، کیفیت، کمیت، محدودیت و عجز را که منافات با عقل و نقل دارند برای خدا ثابت میکند بعضی اشکالات علمی غیر قابل انکارنیز بر برخی از این معتقدات وارد میباشد.
1 - اینکه میگویند خداوند در جهت فوق قرار دارد قطعاً مراد از فوقیت، فوقیت، مکانی وخارجی میباشد. یعنی خداوند بطور فیزیکی و خارجی در جهت بالا قرار دارد. اگر این فوقیت در محدوده کره زمین که بشر و بندگان خدا در آن زندگی میکنند ملاحظه شود اولاً فوقیت یک امر اضافی بیش نیست. ثانیاً با کروی بودن زمین برای آن فقط تا محدوده نیروی کششیاش آن هم به صورت بینهایت جهاتهای فوقانی وجود دارد.
بنابراین علاوه بر اینکه خداوند در حدود جاذبه زمین محصور میگردد. کدام یکی از این جهات بینهایت میتواند مبدأ و مسیر برای جهت فوق که مکان خدا باشد قرار میگیرد. اما اگر فوقیت در خارج از قوه جاذبه زمین تصور شود در این صورت فوقیت دیگر معنای اضافی خودش را هم از دست داده و به یک مفهوم بیمصداق تبدیل میشود چون در خارج از مرزهای قوه جاذبه هر ستاره و سیارهای یا اصلاً فوقیت و تحتیت هیچ حقیقتی ندارد و یا با قرار گرفتن در تحت نیروی جاذبه موجود مادی دیگر این زمین است که در جهت فوق تصور شده و دیده میشود. پس وقتی که هیچ مکانی را نمیتوان به عنوان یا مصداق فوق تلقی کرد چگونه ممکن است که خداوند و عرش او در فوق زمین یا فوق همه عالم قرار بگیرد.
2 - اشکال دیگری که میتوان بر عقیده وهابیان در این حوزه ایراد نمود اینست که اگر خداوند متعال هر شب برای اجابت دعا نزد بندگانش به آسمان زمین فرود میآید لازمه آن اینست که خداوند باید به صورت مستمر در آسمان زمین استقرار داشته باشد چون زمین همیشه دارای شب بوده و شب هرگز در هیچ لحظهای از زمین جدا شدنی نیست بنابراین عرش خداوند هم دائماً از وجود خدا خالی خواهد بود.
ب) مورد دوم از عقاید وهابیت که بصورت کلّی میتواند مورد نقد و اشکال قرار بگیرد اعتقاد خاص این فرقه در مسئله توحید در عبادت است. وهابیها با داخل نمودن امور متعددی را در معنای عبادت،دایره توحید در عبادت را آن قدر ضیق کردهاند که امکان عملی بر طبق آنرا باقی نگذاشته است و در مقام عمل حتی خود آنان هم نمیتوانند از موحّدین در عبادت به شمار آیند.
ابن تیمیه میگوید: عبادت اسم جامعی است برای هر چه که خداوند آن را دوست داشته و میپسندد و این چیز میتواند در قالب گفتار باشد و میتواند به شکل عمل باطنی، و ظاهری مثل نماز، زکات، روزه و حج، راستگویی، اداء امانت، صله ارحام از انسان صادر گردد.[7]
آنان هر عملی را که حاکی از احترام و تعظیم غیر خدا باشد موجب شرک و کفر میدانند و لذا به پیروی از این عقیده، شفاعت، توسل، تبرک زیارت قبور انبیاء و اولیاء و احترام به ارواح آنان، فرستادن صلوات با صدای بلند بر پیامبر اسلام خصوصاً در کنار قبر آن حضرت، جشن و شادی در میلادهای پیامبر و ائمه(علیهم السّلام) سوگواری در روزهای وفات و شهادت آنان وساختن قبّه بر قبور مبارک آنان و هر چیز دیگری که از احترام،تعظیم، تقدس آنها چه در عمل و چه در قول حکایت بکند به اعتقاد وهابیت حرام و غیرمشروع بوده و اعتقاد به این امور و عمل به آنها را باعث شرک و کفر میدانند.
وهابیها دقیقاً بر خلاف آیات قرآنی و روایات نبوی و سیره اصحاب و مسلمین و حکم عقل قدم برداشته و عبادت را بر طبق خواست و میل خودشان طوری تفسیر کردهاند که نه تنها راه و طریق بسوی اسلام را مسدود نمودهاند بلکه خط بطلان بر دین مبین اسلام کشیده و امکان مسلمان شدن را از هر کسی گرفتهاند.
در اینکه عبادت فقط برای خدا است و عبادت غیر خدا با توحید در عبادت منافات دارد هیچ شک و تردیدی نه شرعاً و نه عقلاً وجود ندارد. ولکن هر فعل یا قول انسان حاکی از تعظیم، تکریم غیر خدا ونیز تذلل، خضوع و خشوع در برابر غیر خدا نمیتواند عبادت باشد. چون بالاترین درجه خشوع و خضوع که عبارت از سجده باشد در برابرغیر خدا در قرآن نه تنها جایز شمرده شده است بلکه امر و دستور الهی بر آن وجود دارد.[8]
اگر سجده از مصادیق عبادت باشد هرگز خداوند به ملائکه دستور نمیداد که در برابر حضرت آدم ـ علیه السلام ـ به سجده بیافتند و نیز شیطان نباید در اثر عدم سجده کافر شده و ملعون درگاه الهی قرار میگرفت بلکه بنابر معیار وهابیت باید از موحدین بشمار میآمد و این فرشتهها است که با این عملشان کافر شدهاند!
و اگر سجده از مصادیق عبادت میبود سجده حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ و مادر و برادران حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ در برابر او[9] هیچ توجیهی ندارد جز اینکه گفته شود العیاذ بالله آنها با این عملشان مشرک شدهاند. اگر اعتقاد به تقدس غیر خدا و خشوع و تذلل در برابر آن شرک و عبادت میبود پس تمام کسانی که طواف کعبه را انجام دادهاند و یا اعتقاد به وجوب آن در مراسم حج دارند به دستور خداوند مشرک شدهاند.[10]
با توجه به این ادلّه قرآنی ونیز روایات بیشماری در جواز شفاعت و توسل به غیر خداوند برای آمرزش گناهان و با ضمیمه سیره مسلمانان از صدر اسلام تاکنون نه تنها دلیلی بر عبادیت مجرد خشوع و خضوع در برابر غیر خداوند و نیز شفاعت و توسل و امثال اینها نداریم بلکه دلیلی بر عدم عبادت این امور وجود دارد.
پس عمل به این امور نه تنها شرک و کفر را به دنبال ندارد بلکه در موارد خودش امر پسندیده و تأمین کننده رضایت خداوند میباشد. حتی مجرد تذلل و خشوع در برابر چیزی که اصلاً صلاحیت برای این امر را ندارد و نیز طلب شفاعت و توسل از کسی که هیچ بهرهای از تقدس و تقرب الهی نداشته باشد. نمیتواند موجب شرک در عبادت بشود. چون شرک چیزی نیست که با هر اعتقاد و عملی تحقق پیدا بکند بلکه معیار اساسی در شرک و توحید چه در عبادت و چه در غیر آن اعتقاد و عدم اعتقاد به الوهیت، ربوبیت و معبودیت غیر خدا میباشد.
بنابراین این اعمال در برابر غیر خدا با اعتقاد به اینکه او خدا، معبود و پروردگار است تبدیل به عبادت شده و شرک در عبادت را به دنبال خود میآورد. پس عمل خاضعاته و خاشعانه انسان وقتی میتواند عبادت باشد که در برابر چیزی به عنوان اینکه آن چیز خدا و پروردگار است انجام بگیرد. آیت الله سبحانی در تعریف عبادت میگوید: عبادت دارای دو رکن است یکی اینکه عمل و فعل از خشوع و خضوع و تذلل برخوردار باشد و دوم اینکه این عمل در برابر کسی انجام بگیرد که اعتقاد به الوهیت و ربوبیت او وجود داشته باشد.[11]
این دو نقد کلی بر وهابیت اجتنابناپذیر است و سایر اشکالات جزئی و موضوعی آنان ناشی از همین دو انحراف کلی میباشد. تکفیر همه مسلمین، توهین به انبیاءو ائمه طاهرین(علیهمالسلام) و برخورد نادرست با قرآن کریم و روایات نبوی، محبت با دشمنان اهل بیت و خصومت با اهل بیت(علیهمالسلام) از ثمرات این دو عقیده کلی وهابیت میباشد. و شاید مسئله برعکس بوده و اساس این اعتقادات کلی وهابیت را دشمنی و عداوت سران و پیشوایان وهابیت با اهل بیت(علیهمالسلام) تشکیل میدهد.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت:
1 - ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، منهاج السنه، ج۱، ص ۳۶۳ اول،بولاق مصر، مطبعه کبری امیریه، ۱۳۲۱ ق.
2 - ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، مجموع الفتاوی،ج ۵، ص ۱۳۷، و ابن قیم، محمد بن ابی بکر،توضیح المقاصد، ج ۱، ص ۲۳۴، بیروت، المکتب الاسلامی، سوم ۱۴۰۴ ق و سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، شرح کتاب توحید،ج۱، ص ۶۵۹، ریاض، مکتبه الریاض الحدیثه، بی تا.
3 - ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اجتماع الجیوش الاسلامیه، ج۱، ص ۵۱، بیروت،دارالکتب العلمیه و مجموع الفتاوی، ۵، ص ۵۵، بی جا، بی تا و ابن قیم، محمد بن ابی بکر، زاد المعاد، ۱، ص ۳۶۹، بیروت، مؤسسه الرساله، چهاردهم، ۱۴۰۷ق.
4 - ابن تیمیه، منهاج السنه،ج ۳، ص ۳۴۱، مؤسسه قرطیه اول ۱۴۰۶ ق.
5 - ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه،ج ۱، ص ۲۱۷، مصر بولاق، مطبعه کبرای امیریه.
6 - ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه،ج۱، ص ۲۶۲، بولاق مصر، مطبعه کبرای امیریه،اول ۱۳۲۱ ق.
7 - سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، ص ۲۵، مؤسسه امام صادق(علیه السلام) ۱۴۱۲ ق.
8 - بقره،آیه ۳۴٫
9 - یوسف، آیه ۱۰۰٫
10 - حج، ایه ۲۹٫
11 - سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، ص ۲۲، مؤسسه امام صادق(علیه السلام) ۱۴۱۲ ق.