-
چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۶ ب.ظ
-
۶۰۰
پیامبر(ص) از در خانه بیرون آمدند. کافی بود که ده قدم از آنجا دور شوند تا قضیه تمام شود. موقعی که از حلقه مشرکین عبور کردند، با یک صحابی رو به رو شده و مجبور شدند که او را همراه خود ببرند.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ پس از توافق بر قتل پیامبر اسلام(ص) تصمیم گرفتند که عملیات را اجرا کنند. در روز روشن نمیتوانستند آن حضرت را بکشند، چرا که ایشان مطمئنا از خودشان دفاع میکرد. پیامبر اسلام(ص) زیرک، و به همه فنون نظامی و رزمی آشنا بودند. بنابراین برای نیل به مقصودشان، بایستی اقدامشان را غافلگیرانه انجام میدادند.
چنانچه این مطلب در مورد امیرالمؤمنین(ع) صادق است. در غیر از حالت نماز، هیچ کس نمیتوانست آن حضرت را ترور کند، زیرا ایشان کاملاً هوشیار بود؛ اما موقعی که وارد نماز میشود، دشمنش نیت خود را عملی میکند.
بالأخره تصمیم بر این شد که پیامبر اکرم(ص) را در خانهاش ترور کنند. با توجه به اینکه ابولهب با آنها بود، میتوانست جاسوسی کند و محل پیامبر(ص) را در آن شب به مشرکان اطلاع دهد.
مطلع شدن پیامبر(ص) از تصمیم مشرکان
به حسب ظاهر کسی از تصمیم مشرکان خبر نداشت، چرا که کاملا سری بود. مطلع شدن پیامبر اسلام(ص) هم -چنانچه در روایات آمده است- توسط جبرئیل انجام گرفت، و الا آن حضرت بین مشرکان نفوذی نداشت. جبرئیل به پیامبر(ص) خبر داد که یا رسولالله! آنها میخواهند شما را ترور کنند. طرح مشرکان را به آن حضرت افشا کرد و گفت: لازم است که از مکه فرار کنید.
زمان حمله به خانه پیامبر(ص)
مشرکان ابتدا تصمیم داشتند که پیامبر اسلام(ص) را در نیمه شب و در تاریکی ترور کنند. آن زمان، خانههای مردم «بیت» نبود، بلکه «دار» بوده است. «بیت» مختص یک خانواده، اما «دار»، مجموعهای از بیوت بود.
ابولهب خطاب به مشرکان گفت: «اگر نیمه شب حمله کنید، سر و صدا شده و زنان و بچهها از اتاقها بیرون میآیند و چه بسا زیر دست و پای شما تلف شوند. من درباره قتل پیامبر(ص) میتوانم بگویم که شما حق داشتید، اما در مورد زن و بچه، نمیتوانم به دیگران پاسخگو باشم. پس موقعی حمله کنید که کمی نور باشد تا بتوانید افراد را از هم تشخیص دهید». بنابراین حمله از اول شب، به آخر شب و نزدیکیهای صبح افتاد.
وقایع شب هجرت پیامبر(ص)
برای خانه پیامبر(ص) جاسوس گذاشتند. جلوی در خانه هم افراد عملیاتی آماده بودند که در لحظه تعیین شده حمله کنند. آن شب بایستی پیامبر(ص) از خانه بیرون میرفتند. طرح آن حضرت، این بود که نیمه شب از اتاق بیرون بیایند و به جای ایشان، علی بن ابیطالب(ع) داخل اتاق رود.
مشرکان در تاریکی به وضوح نمیدیدند که چه کسی وارد و خارج میشود، و تنها شبحی را مشاهده میکردند. آنها دیدند که پیامبر(ص) در اول شب وارد اتاق شد و در نیمه شب از اتاق بیرون آمده و دوباره سر جایش رفت و خوابید. دیده بان، مراقب اتاق بود، اما جایی را که پیامبر(ص) به آنجا رفته و دوباره از آنجا برگشت، نگاه نمیکرد. افرادی هم که جلو در مستقر شده بودند، مشغول عیاشی بودند.
پیامبر(ص) از در خانه بیرون آمدند. کافی بود که ده قدم از آنجا دور شوند تا قضیه تمام شود. موقعی که از حلقه مشرکین عبور کردند، با یک صحابی رو به رو شده و مجبور شدند که او را همراه خود ببرند. اگر پیامبر(ص) او را از همراهی خودش منع میکرد، چه بسا وی فریاد میزد و در این صورت، مشرکان از پشت سر آمده و آن حضرت را میکشتند.
پیامبر اکرم(ص) باید طوری از مکه میرفتند که همه بفهمند آن حضرت فرار کرده است؛ چرا که اگر بدون هر گونه مشکلی مکه را رها کرده و میرفتند، مردم میگفتند: ایشان به دنبال قدرت بوده است، زیرا زمانی که دید در جایی حکومت هست، شهر خودش را رها کرد و رفت. اما وقتی همه فهمیدند که میخواستند پیامبر(ص) را بکشند، میگویند که ایشان تا آخر، پای هدایت آنها ایستاد، ولی آنها علاوه بر اینکه هدایت پیامبر(ص) را نپذیرفتند، تصمیم بر کشتن او گرفتند.
به همین جهت بود که پیامبر اکرم(ص) به اهالی مدینه فرمود: شما بروید و من بعداً خواهم آمد. ایشان میتوانستند همان موقع از مکه بروند؛ اما اگر میرفتند تا ابد مردم میگفتند که پیامبر(ص) به دنبال حکومت و قدرت بوده است. لذا بعد از اینکه آن حضرت به مدینه رفت، حتی یک نفر از اهالی به ایشان اعتراض نکرد که چرا قوم خودت را رها کرده و رفتی.
انتهای پیام/
منبع: جلسه نوزدهم تاریخ تطبیقی استاد مهدی طائب01393/11/07)