-
جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۳۷ ب.ظ
-
۵۲۵
تمام انبیای الهی امی بودند و نزد کسی درس نخوانده بودند تا باسواد شوند. معلم همه انبیا خود خداوند بوده است: «و عَلَّمَ آدمَ الأسماءَ کُلَّها». پیغمبر ما هم اکملالانبیا بود؛ یعنی خداوند، اکملالعلوم را در اختیار ایشان قرار داده بود.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ یکی از مسائلی که قابل بررسی است و متأسفانه در تاریخ مورد تحریف قرار گرفته، مسأله بعثت است.
ما معتقدیم که رسول اکرم(ص) پیامبر به دنیا آمده بود و همه چیز را میدانست؛ الا اینکه منتظر زمان ابلاغ امر رسالت از طرف خداوند بوده است تا اعلام شود. به عبارت دیگر، نبوت آن حضرت زمان نداشت، ولی ابلاغ نبوت زمان داشت.
چنانچه در مورد پیامبرانی مثل حضرت عیسی(ع) هم این سخن صادق است. آن پیامبر الهی از چه زمانی میدانست که نبی است؟ ایشان در گهواره بود که گفت: «جَعَلَنی نبیا(مریم/ 30)؛ مرا پیامبر قرار داد» و نگفت: «یَجعَلُنی نبیا»(پیامبر قرار میدهد). حضرت عیسی(ع)، نبی به دنیا آمد، اما تا مدتی مأذون به تکلم نبود.
ادعاهای دروغ در مورد کیفیت دریافت وحی
تمام انبیای الهی امی بودند و نزد کسی درس نخوانده بودند تا باسواد شوند. معلم همه انبیا خود خداوند بوده است: «و عَلَّمَ آدمَ الأسماءَ کُلَّها»(بقره/ 31). پیغمبر ما هم اکملالانبیا بود؛ یعنی خداوند، اکملالعلوم را در اختیار ایشان قرار داده بود.
در مورد کیفیت اولین وحی بر پیامبر(ص)، اینگونه گفتهاند که ایشان برای عبادت خداوند، به غار حرا رفته بود که ناگهان جبرئیل ظاهر شد و به ایشان گفت: «اِقرَء». پیامبر(ص) فرمود: من خواننده نیستم. جبرئیل ایشان را فشار داد و دوباره گفت: «اقرء». باز هم پیامبر(ص) در جواب فرمود: من خواننده نیستم. بار دیگر جبرئیل ایشان را فشار داد و گفت: «اقرء». میگویند: این بار آن فرشته الهی چنان پیامبر(ص) را فشار داد که نزدیک بود ایشان بمیرد! پیامبر اسلام(ص) در این وهله فرمود: چه چیز را بخوانم؟ جبرئیل جواب داد: «اِقرَء بِاسمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ»(علق/ 1). پیامبر(ص) ترسید و به سوی خانهاش به راه افتاد. در خانه فرمود: من را بپوشانید؛ میترسم جنزده شده باشم. سپس داستان را برای حضرت خدیجه(س) تعریف کرد. خدیجه(س) گفت: زود قضاوت نکن؛ میروم تا از وَرَقَة بن نَوفَل قضیه را بپرسم. موقعی که ماجرا را با او مطرح کرد، ورقة بن نوفل گفت: ایشان جنزده نشده، بلکه ناموس الهی بر او نازل شده است. این همان است که برای موسی و عیسی هم میآمد. برو و به او بشارت بده که تو پیغمبر شدهای. خدیجه(س) رفت و در این باره به پیغمبر(ص) بشارت داد.
این داستانی است که نقل، و در اطراف آن به توجیه پرداخته شده است که ترس پیامبر(ص) به جهت عظمت وحی بوده است.
جواب ما این است که مگر درباره نبی مکرم اسلام(ص)، عبارت «پیامبر اعظم» را به کار نمیبریم؟ «اعظم» یعنی اینکه پیامبر ما جز خدا از همه چیز بالاتر است، حتی از جبرئیل. حال میپرسیم: چگونه امکان دارد که بزرگتر از کوچکتر ترسیده باشد؟ یا مثلا مگر جبرئیل زشت بوده است که پیامبر(ص) از او ترسیده باشد؟ آیا اساسا تجلی جبرئیل بر ایشان، به صورت قیافه بوده است تا قیافه او را دیده و ترسیده باشد؟
آثار دروغ در این داستان، جنبه درونی و بیرونی دارد
اگر کسی از در وارد شده و بگوید: «بخوانید»، آیا صحیح است که در جوابش گفته شود: ما خواننده نیستیم؟ اگر اینگونه جواب داده شود، میگوید: منظور من چه بود که شما میگویید ما خواننده نیستیم؟ زمانی که کسی به شما میگوید بخوان، جواب صحیح این است که گفته شود: چه چیزی بخوانم؟
میگویند: چون ایشان سواد نداشته است که بخواند، به همین دلیل به جبرئیل پاسخ داد که من خواننده نیستم! سؤال ما این است که مگر جبرئیل کاغذ آورده بود که خواندن آن نیاز به سواد داشته باشد؟! اگر جبرئیل کتاب به پیغمبر(ص) داده باشد، صحیح بود که پیامبر(ص) بگوید من خواننده نیستم، اما سخن اینجاست که همه قبول دارند که هیچ گاه بر پیامبر(ص) نوشته نازل نشد.
بنابراین وقتی جبرئیل به پیامبر(ص) میگوید: «اِقرَء»، آن حضرت میداند که باید از حفظ بخواند. اگر یک نفر به شما گفت بخوان، در حالی که قرار بر این است که از حفظ بخوانید، آیا جوابش این است که «من خواننده نیستم»؟ آیا پیامبر اسلام(ص) نمیتوانست از حفظ، حداقل به مقدار چند کلمه بگوید؟
در این داستانِ نقل شده، آمده است که در آخرین مرحله، جبرئیل به پیامبر(ص) فشار آورد، و در نتیجه آن حضرت فرمود: «چه چیز بخوانم»، که جبرئیل هم پاسخ داد: «اِقرَء باسم رَبِّک الذی خلق»(علق/ 1). میپرسیم: آیا این چند کلمه، فشار لازم داشت؟! به بچه چند ساله هم میتوان در مدت چند دقیقه، خواندن یاد داد؛ بنابراین آیا صحیح است که در مورد پیامبر 40 ساله گفته شود خواندن بلد نبوده است؟! خلاصه در خود داستان، علائم دروغ بودن موجود است.
بحثی در مورد ادعای بیسواد بودن پیامبر اسلام(ص)
همه این سخنان بر این مبنا درست شده است که پیامبر اکرم(ص) بیسواد بوده است. البته که این سخن، اشتباه است. گاهی برای توجیه این ادعا به امی بودن آن حضرت استناد میکنند. باید گفت: درست است که پیغمبر ما امی بود و امی هم از دنیا رفت، اما این کلمه به کسی اطلاق میشود که به مکتب نرفته و درس نخوانده باشد، نه اینکه به شخص بیسواد، امی بگویند.
وجه تسمیه این کلمه )امی) این است که هر کس از مادرش متولد میشود، به جز چند مطلبِ فطری مثل مکیدن سینه مادر، چیزی بلد نیست، و به مرور زمان مطالبی را آموخته و از امی بودن درمیآید. بنابراین امی بودن برای همه ما نسبی است؛ یعنی همه ما، هم امی هستیم و هم امی نیستیم؛ نسبت به آنچه که یاد گرفتهایم، امی نیستیم و نسبت به آن مطالبی که یاد نگرفتهایم، امی هستیم.
انسان با رفتن به مدرسه و همچنین توسط پدر، مادر، و ... مطالب را یاد میگیرد و از امی بودن درمیآید. پس معیار خروج از امی بودن، فراگیری از دیگران است؛ فلذا اگر کسی از دیگران چیزی نیاموزد، امی است. پیامبر ما امیترین انسان روی زمین است که تا آخر عمر هم به همین منوال بود، چون ایشان از هیچ کس چیزی را نیاموخت. اما باید به این نکته توجه داشت که امی بودن در انسانهای عادی، ملازم با بیسوادی است، چون راه فراگیری آنها این است که از دیگران یاد بگیرند، ولی امی بودن پیامبر(ص)، ملازم با بیسوادی ایشان نیست، چون آن حضرت قبل از اینکه به این نشئه بیاید، همه چیز را از خداوند یاد گرفته بود. همچنان که خدای متعال، آدم(ع) را بعد از ورود به این دنیا، عالم نکرد، بلکه قبل از آن، به وی علم آموخت.
پس پیامبر اکرم(ص)، هم میتوانست بنویسد و هم میتوانست بخواند، اما عملا چیزی نمینوشت و نمیخواند، چون میدانست یهودیها تصمیم گرفتهاند زمانی که ایشان این کتاب را بیاورد و بخواند، بگویند: این را از روی کتابهای ما نوشته است(با توجه به این نکته که مطالب زیادی از قرآن، مشابه مطالب تورات و انجیل است).قرآن در این زمینه میگوید: «وَمَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ(عنکبوت/48)؛ تو قبلاً نمیخواندی و با دست خودت نمینوشتی. اگر قبلاً خوانده بودی و با دست خودت مینوشتی، اهل باطل به شک میافتادند».
ایشان قبل از بعثت هم هرگز خطی ننوشت؛ و به همین جهت، همه خیال میکردند بیسواد است. پس از مبعوث شدن هم علی(ع) را در حالی که ده ساله بود، کاتب وحی قرار داد. پیغمبر اکرم(ص)، اولین وحی را برای علی بن ابیطالب(ع) خواند و او نوشت. زمانی که این نوشتهها جمع شد، یهودیها اتهام زدند که این مطالب، از روی کتابهای ما نوشته شده است. مکیها گفتند: او سالیان مدیدی است که در کنار ماست؛ هرگاه در تجارت میخواست چیزی بنویسد، کاتب میطلبید.
بنابراین نتیجه میگیریم که پیامبر اسلام(ص) برای دور ماندن از اتهام دیگران، در تمام عمر چیزی را ننوشته و نخواند؛ اما این سخن، به معنای بیسوادی ایشان نیست.
انتهای پیام/
منبع: جلسه هفدهم تاریخ تطبیقی(1393/10/23)