-
يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۱۳ ب.ظ
-
۵۴۰

سیر به قدرت رسیدن معاویه و امتداد و فرجام او، نمونه روشن و واضحی برای شناخت این مانع است. حکومت معاویه مولد سقیفه است. روزی که او از سوی خلیفه دوم به عنوان فرماندار شام انتخاب میشود، حدود ۴۰ سال سن دارد.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ یکی از عبرتهای که در تاریخ وجود دارد و باید محل تأمل فراوان باشد، فراز و فرود افراد و حکومتهاست. شکل این پستی و بلندیها بسیار پیچیده است. اینگونه نیست که آدمها از ابتدا تا پایان در یک حد باشند و در همان جا باقی بمانند. گاهی به سبب یک مانع و ناهنجاری که سد راه آنها است، آرام آرام از قدرتشان کاسته میشود و روبه اضمحلال و نابودی میروند.
در اینجا به دو نمونه مهم از موانع راه سازمان کفر و نفاق اشاره میشود؛
1 - فرسایش و پوسیدگی
سیر به قدرت رسیدن معاویه و امتداد و فرجام او، نمونه روشن و واضحی برای شناخت این مانع است. حکومت معاویه مولد سقیفه است. روزی که او از سوی خلیفه دوم به عنوان فرماندار شام انتخاب میشود، حدود ۴۰ سال سن دارد.(1)
یعنی در اوج توان جسمی و ذهنی برای فعالیت سیاسی و اجتماعی است. اما در سال چهلم هجری وقتی در مقابل امام مجتبی علیهالسلام قرار میگیرد، ۶۰ سال سن دارد. یعنی از آن شادابی و نشاط چیز زیادی برایش باقی نمانده است.
بیست سال بعد ۸۰ سال سن دارد و در مقابل او امام حسین علیهالسلام قرار میگیرد که حدوداً ۵۸ ساله است. معاویه هر روز فرسودهتر میشود و در مقابل او افرادی روی کار میآیند که با چشم پوشی از مقام عصمتشان همواره در مرحله جوانی و شادابی قرار دارند.
سلسلهی ایمان در حال تجدید و نو شدن و سلسله کفر در حال تحلیل و فرسوده شدن است. معاویه در اواخر عمر به دلایل کهولت، ضعف انگیزه و محافظه کاری قدرت تصمیمگیری را از دست داده و همین عامل در کمرنگ شدن او موثر است.
2 - تفرقه و تشتت
سران جبهه نفاق تا پیش از رسیدن به قدرت، متحد و هماهنگ عمل میکردند، اما هنگامی که نوبت به تقسیم میراث ثروت و قدرت رسید، منازعات شروع شد. روشن است که این درگیریها یک برنده داشت، رقبایی که حذف میشدند یارانی بودند که دیروز عوامل موفقیت محسوب میشدند و حالا با نبود آنها از قدرت و عظمت گذشته نیز خبری نیست و مبارزات طور دیگری رقم میخورد.
معاویه در سال ۴۰ هجری عمروعاص، مغیره و دیگران را در کنار خود داشت، اما پس از به قدرت رسیدن به دلایل گوناگون شروع به حذف دوستان دیروز کرد. عمروعاص حکومت مصر را میخواست. اما این درخواست از دو جهت برای معاویه خطر محسوب میشد.
یکی از جهت درخواست کننده، چون عمرو عاص در مکر و حیلهگری اگر از معاویه برتر نبود، حداقل به عنوان رقیبی جدی برای او مطرح بود. جهت دوم جایی است که او درخواست کرده بود، زیرا مصر حکومت پهناور و دارای تواناییهای زیادی بود.
عمروعاص با این ویژگیها حکومت مصر را میخواهد و ناگفته پیداست که معاویه احساس خطر میکند. او نمیتواند سیاست سلف خود را در حذف مخالفان به کار ببندد؛ چنان که خلیفه دوم، سعدبن ابیوقاص را تنها به این دلیل از حکومت کوفه عزل کرد(2) که سعد خود را مدعی و هم طراز عمر میدانست.
بنابراین معاویه تصمیم به حذف پنهانی رقبا میگیرد. معاویه با عمروعاص قرارداد دارد و در صورت تخطی و اهمال از تسلیم مصر به او باید هزینه سنگینی بپردازد. شاید دلیل مرگ زودهنگام عمروعاص نیز شاید ریشه در همین اختلاف داشته باشد.
معاویه همچنین پسر عمرو را که قرار است جانشین او شود از حکومت عزل کرده و اموال او را مصادره میکند.(3) مغیره، گزینه بعدی است که بی دینتر از معاویه است و به شدت طالب قدرت. او را فرماندار یکی از شهرهای کلیدی کردهاند.
کوفه در دست مغیره است و احتمال اینکه او با سازمان شیعه همدست شده و علیه معاویه وارد عمل شود، وجود دارد. ناگهان در سال ۴۹ هجری مغیره بن شعبه دچار بیماری طاعون میشود و از بین میرود.(4)
افراد دیگری هم دچار سرنوشتی مشابه این دو نفر میشوند. حذف این افراد تضعیف قدرت مرکزی شام را درپی دارد که نتیجهاش ایجاد فضایی باز برای تحرکات شیعیان است. این فضای باز همان چیزی است که معاویه را به شدت در تنگنا قرار میدهد و او را به قتل امام ترغیب میکند.
انتهای پیام/
منبع: تبار انحراف 3(زیر نظر استاد مهدی طائب) چاپ اول سال 94، ناشر کتابستان معرفت صص49-52
پی نوشت؛
1 – الطبقات الکبری، ج7، ص285
2 – همان، ج3، ص110؛ شرح الاخبار، ج2، صص118-119
3 – تاریخ الیعقوبی، ج2، ص222
4 – تاریخ طبری، ج4، صص173-174؛ مروج الذهب، ج3، ص24