-
شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۱۶ ب.ظ
-
۴۸۷
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ پرسش شما: قیامهای زمان ائمه(ع) فیسبیلالله بودند یا فیسبیلالطاغوت؟
پاسخ استاد: خدای متعال در قرآن، قتال را به دو قسم منحصر میکند «الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا أولیاء الشیطان...»(1). طبق این آیه در این عالم بیشتر از دو قسم برای قتال متصور نیست و شق سومی برای آن وجود ندارد: قتالی که بهخاطر عقیده و دین و فیسبیلالله است و قتالی که فیسبیلالطاغوت است.
حرکتهایی که در زمان ائمه(ع) وجود داشت و شاخص و بزرگترین آن مربوط به زمان زید در دوران بنی امیه و همزمان با امام صادق(ع) بود، در دوران بنی عباس این درگیریها زیاد میشود.
این جریانات در چند شاخه ادامه پیدا میکند؛ یک شاخه در فرزندان زید و دیگری در بنی الحسن. طبق تقسیم مانعةالخُلُوّی که خداوند در قرآن در مورد قتال بیان میکند، درگیریهایی که در زمان ائمه(ع) رخ داده است، باید دید در کدام قسم قرار میگیرد.
نسبت به یک قسم از آن، مانند منصور دوانیقی، موسی عباسی، هارون و مأمون عباسی یقین به طاغوت بودن آنها وجود دارد؛ اما کسانی که در مقابل این افراد قرار میگرفتند، در کدام قسم از اقسامی که خداوند آن را بیان میفرماید، قرار میگیرد؟ آیا فی سبیل الله قرار میگیرند و یا فی سبیل الطاغوت؟
تردیدی نیست که هر حرکتی که از جانب امام معصوم یا کسی که امام معصوم به او اذن داده است -چه اذن با کتابت و گفتار باشد و چه با تقریر باشد؛ یعنی احراز اذن حاصل شده باشد- انجام گیرد، فیسبیلالله خواهد بود؛ اما اگر حرکتی بدون اذن از طرف معصوم باشد، در کدام سبیل قرار میگیرد؟
اگر حرکتی فیسبیلالطاغوت باشد، باید تحت امر طاغوت باشد. نمیتوان حرکتی را تصور کرد که بدون اذن امام معصوم باشد، اما فی سبیل الطاغوت قرار نگیرد. بنابراین هر حرکتی بدون اذن امام معصوم صورت بگیرد، درواقع به نفع طاغوت خواهد بود؛ به عبارتی نمیتوان قتال و حرکتی را تصور کرد که علیه طاغوت باشد و به امر امام معصوم(ع) نباشد و فیسبیلالله باشد.
با فهم این مطلب، میتوان قیام توابین و امثال آن را تحلیل کرد. برای تحلیل اینگونه قیامها باید دوئیت و انحصار قیام را در دو قسمی که قرآن به آن اشاره فرموده است، نقض کرد و گفت: این آیه درصدد بیان حصر نیست؛ بلکه قسم سومی نیز وجود دارد و این حصر، حصر اضافی است(2).
ولی باید دانست که ظاهر آیه ابا دارد از اینکه حصر، حصر اضافی باشد؛ بلکه حصر حقیقی است. هرچه جنگ در طول تاریخ رخ داده است، دارای امام و امام آن، یا الله بوده است و یا طاغوت و نبرد بدون امام اصلا متصور نیست و وجود ندارد؛ اگرچه تاریخ تلاش داشته است امام برخی قتالها و نبردها مخفی بماند.
اگر نبرد توابین بدون اذن امام معصوم رخ داده است، باید دستهای پنهانی که آنها را به چنین اقدامی وادار نموده، پیدا کرد؛ یعنی باید نفوذ یهود را در چنین مواردی پیدا کرد. اگر شاخصی در این زمینه، از تاریخ وجود ندارد، میتوان از قرآن کمک گرفت و باید به حصری که قرآن به آن اشاره کرده است، توجه و دقت کافی نمود.
در زمان امام صادق(ع) باید الله و طاغوت را مشخص کرد. نماینده الله، امام صادق(ع) و نماینده طاغوت، منصور دوانیقی است؛ لذا هر نبرد و قتالی رخ دهد، درواقع یا باید به فرماندهی امام صادق(ع) باشد و یا به فرماندهی منصور دوانیقی؛ ولو در ظاهر نتوان فرماندهی را پیدا کرد.
طبق آیه قرآن، اگر بتوان عدم نسبت فرماندهی به امام معصوم را احراز کرد، میتوان گفت: فرماندهی بهدست طرف مقابل و طاغوت بوده است؛ ولو اینکه دلیلی وجود نداشته باشد و آن نبرد در ظاهر علیه طرف مقابل باشد.
منبع: جلسه هفتادم تاریخ تطبیقی(1396/09/22)
پی نوشت؛
1 - نساء/76.
2 - حصر در یک تقسیم بر دو قسم است؛
حصر حقیقی. این حصر در مقابل حضر اضافی و بهمعنای اثبات حکم برای موضوعی و نفی حکم از غیر آن است؛ مانند«لا إله إلا الله.»
حضر اضافی؛ این حصر در مقابل حصر حقیقی و بهمعنای اثبات حکم برای موضوعی و نفی برخی چیزهای دیگر غیر از آن حکم از آن موضوع است؛ مانند آیه «و ما محمدٌ إلا رسولٌ قد خَلَت مِن قبله الرُسُل»(آلعمران/144). این آیه درصدد نفی همه صفات پیامبر(ص) غیر از رسالت نیست؛ بلکه نفی صفت خاصی را در نظر دارد. برخی از مؤمنان درباره پیامبر(ص) بر این باور بودند که ایشان جاودانهاند و هرگز از دنیا نمیروند؛ آیه در مقام رفع این شبهه است.