-
يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ب.ظ
-
۵۲۷
اولین عملیات روانی را هم در این عالم، شیطان بر علیه حضرت آدم(ع) انجام داد؛ یعنی بر روی فکر آن پیامبر اثر گذاشت و باعث شد که ایشان، مرتکب عملی بشود که از آن نهی شده بود.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ عملیات فیزیکی به مجموعه اقداماتی گفته میشود که به قصد نابودی و ضربه زدن به دشمن انجام میشود، و ابزار آن، از نوع ابزار فیزیکی است؛ ولی در عملیات روانی به جای استفاده از ابزار فیزیکی، سعی میشود که برای نابودی دشمن، بر روی فکر دشمن اثر گذاشت، به صورتی که دشمن بدون درگیری و خونریزی، تسلیم شود و چیزی را که از او مطالبه میشود، تقدیم کند.
عملیات شیطان در این دنیا، از نوع عملیات روانی است و او توانایی انجام عملیات فیزیکی را ندارد. اولین عملیات روانی را هم در این عالم، شیطان بر علیه حضرت آدم(ع) انجام داد؛ یعنی بر روی فکر آن پیامبر اثر گذاشت و باعث شد که ایشان، مرتکب عملی بشود که از آن نهی شده بود.
ارتکاب آن عمل، موجب شد که آدم(ع) از جایگاه خوب به جایگاه بد منتقل شود. شیطان حضرت آدم(ع) را مجبور به کاری نکرد، بلکه به گونهای بر روی فکر او اثر گذاشت که خود ایشان، عملی را انجام دهد.
نقش تجربه در زندگی بشر
بالأخره آدم(ع) و همسرش با تجربه بسیار تلخی از بهشت خارج شدند. زمانی که در آن باغ بودند، به لباس احتیاج نداشتند و بنابراین به خیاط هم نیازی نداشتند. آنجا نیاز به کشت و کار نداشتند، زیرا همه چیز بر اساس رویش طبیعی بود. به خانه و سقفی که زیر آن بروند، نیازی نداشتند، زیرا هوا همیشه آنجا معتدل بود.
از آن باغ با آن خصوصیات، به زمینی آمدند که اگر جنگل بود، باید در مقابل حشرات موذی، جایگاهی برای محافظت خود درست میکردند؛ و اگر در بیابانِ دنیا فرود آمده بودند، چون در بیابان غذایی پیدا نمیشود، لازم بود آب را از دل زمین بیرون بیاورند، تا بتوانند با آن به کشت و کار بپردازند.
در برابر گرما و سرما نیز باید برای خود لباس و جانپناه میساختند. این تجربه، تجربه خیلی سختی برایشان بود و باعث شد که در ادامه زندگی، هرگز مرتکب خطایی نشوند. ما هم اگر تجربه گذشتگان به طور مداوم جلو چشمانمان باشد، هرگز خطا نخواهیم کرد؛ مثلا اگر یک بار تجربه انفجار برای ما اتفاق بیفتد، محال است که دیگر در مورد گاز، بیاحتیاطی کنیم و هر موقع میخواهیم کبریتی را روشن کنیم، به یاد آن سوختن میافتیم.
بنابراین اگر ما تاریخ را به عنوان یک تجربه مطالعه کرده و به آن یقین پیدا کنیم، هرگز خطا نمیکنیم و مثل حضرت آدم(ع) میشویم، زمانی که از آن باغ بیرون آمد. از آن به بعد، هر موقع که شیطان به سراغ حضرت آدم(ع) میآمد، آن پیامبر به او میگفت: دور شو؛ تو همان کسی هستی که ما را از آن مکان راحت، به این مکان سخت فرستادی.
این نکته را هم باید دانست که ما بر سر سفره آماده آمدهایم؛ در حالیکه آدم(ع) موقع آمدن به زمین، ابزاری برای زندگی در اختیار نداشت. البته آدم(ع) در سطح عالی دارای علم بود، ولی ابزاری برای استفاده از این علم نداشت. خدای متعال، ابزار را خلق نکرد و به آدم(ع) گفت: ابزار را باید خودت بسازی.
اینکه بعضی میگویند: «آدم(ع) غارنشین بوده است»، شاید بتوان قبول کرد که بله؛ بشر مدتی به دلیل ضرورت اولیه، غارنشین بود؛ اما اینکه گفته شود: بشر یک دوره غارنشینی داشته است و بعد از آن، ساختن خانه را یاد گرفت، مورد قبول نیست. دلیل سخن ما این است که اولین مأموریتی را که خداوند به آدم (ع) داد، بنا کردن خانه کعبه بود: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِینَ.»(آل عمران/96)
عدم دشمنی در بهشت
قرآن میگوید: «قالَ اهبِطُوا بَعضُکم لِبَعضٍ عَدُوٌّ ...» (اعراف/24). این آیه دال بر آن است که اگر انسانها در داخل بهشت بودند، دشمنی معنا نداشت؛ چرا که دشمنیها بر سر اجناس به وجود میآید، و چون در بهشت محدودیتی در استفاده از مواهب و نِعَمات وجود ندارد، پس دشمنی در آنجا بیمعنا خواهد بود.
نیاز همیشگی به حجت الهی
زمانی که آدم(ع) و حوا به زمین آمدند، به اعتبار «لولا الحُجَةُ لَساخَتِ الأرضُ بِأَهلِها»، آدم(ع)، امام و حجت خدا در زمین بود و همسرش، مأموم. فرقی نمیکند که دو میلیارد انسان بر روی زمین باشند و یا دو نفر؛ همیشه زمین نیاز به یک حجت و امام دارد.
منبع: جلسه پنجم تاریخ تطبیقی(18-3-1393)