-
سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۴۸ ب.ظ
-
۵۹۳
شیطان به ماده خلق توجه کرد و گفت: «ماده من از آتش است». در حالی که آنچه در امر الهی برای سجده مورد نظر بود، ماده خلق نبود، بلکه روح بود. خداوند فرمود: «فإِذَا سَوَّیتُه و نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی فَقَعواْ لَه سَاجِدِین.»
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ چرا شیطان امر پروردگارش را عصیان کرد؟ سؤال دیگر اینکه خداوند درباره شیطان میفرماید: «کان من الکافرین»(بقره: 34)؛ شیطان از قبل در زمره کافران بود. تفسیر دقیق این جمله چیست؟
قبل از اینکه به جواب این سؤال بپردازیم، لازم است این نکته را بدانیم که ما درباره قرآن، مجهولات زیادی داریم و کسی غیر از امام زمان(عج) نمیتواند آن مجهولات را حل کند. همه ما به آن حضرت نیاز داریم، چرا که سرتا پایمان را جهل به قرآن فرا گرفته است. آنچه را هم که از این کتاب آسمانی میدانیم، ناچیز است.
پس از آنکه خداوند ملائکه و شیطان را به سجده در مقابل آدم امر نمود، شیطان گفت: سجده نمیکنم. دلیلش این بود که خدایا تو از حکمت خارج شدی، زیرا سجده باید از دانی بر عالی باشد، در حالی که تو امر کردی عالی بر دانی سجده کند!
در جای دیگر، خداوند از قول شیطان نقل میکند که گفت «خَلَقتَنی مِن نارٍ وَ خَلَقتَه مِن طِینٍ»(اعراف: 12)؛ یعنی من را از آتش خلق کردی و انسان را از خاک.(آتش بر خاک استعلا دارد، زیرا آتش به بالا میرود، اما خاک روی زمین ثابت میماند). شیطان گفت: ماده من آتش است و بر ماده انسان که از خاک است، استعلا دارد؛ در نتیجه او باید برای من کرنش کند.
چند نکته قابل توجه در اینجا وجود دارد:
شیطان به ماده خلق توجه کرد و گفت: «ماده من از آتش است». در حالی که آنچه در امر الهی برای سجده مورد نظر بود، ماده خلق نبود، بلکه روح بود. خداوند فرمود: «فإِذَا سَوَّیتُه و نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی فَقَعواْ لَه سَاجِدِین»(حجر: 29)؛ یعنی زمانی که انسان را خلق کرده و از روح خود در آن دمیدم، به سجده بیفتید. بنابراین دلیل و ملاک سجده برای انسان، روح الهی انسان است.
یکی از نتایجی که از این نکته استفاده میشود این است که هر کس در این عالم به خاطر ماده بر دیگران فخر بفروشد، شیطان است؛ مثلا شخصی که خانه بزرگی دارد و بر دیگران احساس برتری میکند، این همان شیطان است، زیرا همچنان که شیطان به دلیل مادهاش خود را برتر از انسان دانست، این شخص نیز چون ملاک برتری را ماده قرار داده است، شیطان میباشد.
ملاک سجده اولا و بالذات مسجود نیست، بلکه آمر است؛ چنانچه خداوند فرمود: «ما مَنَعَکَ ألّا تَسجُدَ إذ أمَرتُکَ»(اعراف: 12)؛ یعنی زمانی که به تو دستور دادم، چه چیز تو را از سجده کردن منع کرد؟
تبعیت از خداوند، کمال است و اگر کسی میخواهد به کمال برسد، باید از دستورات خداوند اطاعت کند. البته خیلی از مواقع، دستورات الهی سخت است. نمونهای از تاریخ را در این زمینه نقل میکنیم:
پیامبر اسلام(ص) اسامه 19 ساله را فرمانده سپاه اسلام قرار داد و به همه بزرگان اصحاب فرمود که از او اطاعت کنند؛ اما آنها گفتند: ما از یک بچه اطاعت نمیکنیم. سخنشان از این لحاظ که سن اسامه از بیشتر اصحاب کمتر بود، درست مینمود، ولی در این گونه موارد، باید توجه شود که اصل، آمر است، نه آنچه که به آن امر شده است. بنابراین وظیفه مسلمانان این بود که از رسول خدا(ص) اطاعت کنند و نسبت به امر آن حضرت، حتی در درون خودشان اعتراضی نداشته باشند، و الا آنها هم مانند شیطان میشوند.
اعتراض شیطان ناشی از جهل او بود، زیرا او اصلا خلق را نمیشناخت. شیطان این نکته را ندانست که اتفاقاً خاک برتر از آتش است؛ چرا که عناصری همچون اورانیوم، مس، آهن، طلا و ... از خاک استخراج میشود، در حالی که با تجزیه آتش، چیزی استخراج نمیشود و تنها خاصیتش سوزاندن است. علاوه بر اینکه آتش در خدمت خاک، و ابزاری برای خروج توانمندیهای آن است. شیطان هیچ کدام از این خواص را نمیشناخت و همین جهل و عدم شناخت باعث اعتراض او شد.
ادامه قصه سرکشی شیطان در برابر خداوند
پس از نافرمانی شیطان، خداوند به او دستور داد تا از بهشت خارج شود. شیطان به خداوند گفت: تکلیف عبادتهایی که تا به حال انجام دادهام چه میشود؟
در اینجا لازم به یادآوری است: در روایات، درباره عبادت شیطان آمده است که در مدت 7000 سال دو رکعت نماز خواند. این روایات را به دو طریق میتوان معنا کرد:
دو رکعت نماز او این مقدار طول کشید.
اگر ما بیست سال نماز شب بخوانیم، کل بهشت را متعلق به خودمان میدانیم؛ حتی خیال میکنیم پیامبر(ص) هم باید با اجازه ما وارد بهشت شود!
نمازهای دو رکعتیِ پی در پی او 7000 سال به طول انجامید.
آنچه قابل تأمل است، اینکه 7000 سال عبادت شیطان یک مرتبه از دست رفت! و این نبود مگر به دلیل روحیه استکباریاش: «... أستَکبَرتَ أم کُنتَ مِنَ العالِین»(ص: 75). تمرد و استکبار در درگاه خداوند معنا ندارد.
بالأخره شیطان از خداوند خواست: تا زمانی که انسان را میخواهی به این عالم بیاوری، به من مهلت بده. از طرف خداوند متعال ندا آمد: تا وقت معلوم به تو مهلت دادیم.(علت اینکه خداوند فرمود: «تا وقت معلوم»، این بود که کسی خیال نکند خدای متعال، اول و آخر کار را نمیداند. «خلق» برای ما «خلق» است، اما برای خداوند «دفعه» است؛ همچنانکه «ظهور و بروز» برای ما زمان دارد، اما برای خدای متعال زمان ندارد).
نکتهای هم که از این قسمت داستان استفاده میشود، اینکه نباید انسان خوشحال باشد که خداوند به او مادیات دنیوی را عطا کرده است، چرا که بهترین دنیا به شیطان داده شده است. در این دنیا، نباید عمر و امکانات برای انسان خوشحالی بیاورد، مگر اینکه رنگ خدایی داشته باشد.
دنیای بدون خدا، در همین دنیا عذاب است. خداوند در آیه 28 رعد میفرماید: «ألا بِذکر الله تَطمَئنُّ القلوب». مراد از آیه شریفه این است که در غیر ذکر خدا، اصلا آرامش یافت نمیشود. ناامنترین موجود در این عالم شیطان است، چرا که به دلیل عدم ذکرش، آرامش ندارد و همیشه در فکر مکر و خدعه است.
معنای عبودیت
خداوند در قرآن فرمود: «ما خلقتُ الجنَ و الانسَ إلّا لِیَعبُدونِ »(ذاریات: 56)؛ من همه جن و انس را برای عبودیت خلق کردهام. اگر معنای عبودیت را از ما سؤال کنند، میگوییم: «عبودیت یعنی نماز و روزه و ...»؛ در حالی که باید توجه داشت آنها از مظاهر عبودیتند، نه معنای عبودیت. عبودیت یعنی زیر پا گذاشتن اراده شخصی و عمل به اراده مولا.
خدا ما را صاحب اراده خلق کرده است و فرق ما با موجودات دیگر این است که آنها فعال ما یشاء نیستند، ولی ما فعال ما یشاء هستیم و میتوانیم اراده کنیم. علاوه بر اراده، خداوند نقشه هم به ما داده است و میگوید: این نقشه هم اراده من است؛ از تو میخواهم که با این نقشه حرکت کنی. اگر انسان با نقشهای که خدا به وی داده است حرکت کند، «عبد» میشود، و الا خیر.
خداوند فرمود: «ما خَلقتُ الجِن وَالإنس اِلّا لِیَعبُدونِ» (ذاریات: 56)؛ من انسانها را خلق کردم تا در چارچوبی که مشخص کردهام حرکت کنند .شیطان نیز گفت: کاری خواهم کرد که در چارچوب تو حرکت نکنند. البته عدهای را استثنا کرد و گفت همه را اغوا میکنم، مگر «مخلَصین.»
فرق «مخلِص» با «مخلَص» این است که مخلِص به کسی میگویند که اظهار اخلاص میکند، اما مخلَص کسی است که خالص شده باشد. زمانی که انسان عاشق مطلق کسی شود، در حقیقت برای او خالص شده است (البته نه برای عشقهای بیهوده).
انبیا و ائمه از مخلَصین هستند و ما هم اگر بخواهیم در این عالم هدایت مطلق داشته باشیم، باید مخلَص را بیابیم و دنبال او برویم.
شیطان به عزت خداوند قسم یاد کرد که همه بندگان او به جز مخلَصین را گمراه خواهد نمود(ما در این عالم یک دشمن قسم خورده داریم که آن هم شیطان است). خداوند هم در جواب او فرمود: قسم به عزتم که جهنم را از تو و از هرکسی که بخواهد از تو تبعیت کند، پُر میکنم: «لَأَملَئَنَّ جَهَنّمَ مِنکَ وَ مِمَّن تَبِعکَ منهم اَجمَعین» (ص: 85).
خدای متعال این قضایا را به این دلیل نقل کرده که داستان خود ماست. هماکنون شیطان حی و زنده است و گفتوگویش هم با خدا بالفعل است؛ الآن قسم خورده است و همین لحظه هم در معرض او هستیم و خداوند هم همین الآن درباره تک تک ما قسم خورده است که اگر از شیطان تبعیت کنیم، جایگاهمان دوزخ است.
شیطان قبل از اینکه ما پا به کره زمین بگذاریم، به زمین آمد. قانونی است که میگوید: در میدان جنگ هر کس اول وارد بشود، برد با او خواهد بود. شیطان هم چون زودتر از ما در زمین بوده است، بنابراین هر جا که برویم، شیطان یک قدم جلوتر است؛ یعنی هرگز نمیتوانیم جایی برویم که شیطان در آنجا حاضر نباشد. شیطانشناسی برای انسان، خیلی لازم است.
منبع: جلسه سوم درس تاریخ تطبیقی استاد مهدی طائب (1393/02/28)