-
شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۴۳ ب.ظ
-
۵۴۴

خداوند قتل پیامبرانش را به قوم بنیاسرائیل نسبت میدهد؛ درحالیکه همه آنها پیامبران را نمیکشتند، ولی اینان گرد سازمانی منحرف جمع شده بودند و کار آن سازمان را تائید میکردند. ما از این سازمان به سازمان یهود تعبیر میکنیم.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ هدف از ارسال رسل سعادت بشر و رسیدن او به کمال در سایه قرب است. خداوند جهت نجات بنیاسرائیل از سلطه و بردگی فرعون و همچنین ارتقای معنوی آنها موسی(علیهالسلام) را به سویشان فرستاد تا حکومت دینی و الهی را در قدس برپا کند.(1)
خداوند در این مسیر همواره آنان را به امدادهای غیبی یاری کرد، ولی آنها کارشکنی و شیطنت کردند تا جایی که پیامبر الهی از دست آنها رنجید و به خداوند شکایت کرد.(2) حاصل تمرد بنیاسرائیل در این مسیر انحطاط آنها بود که خداوند در قرآن موارد متعددی از آن را بیان کرده است.
1 - نفسپرستی و آزمندی
پس از استقرار بنی اسرائیل در منطقه قدس دانشهایی که آنان در صحرای سینا از موسی(علیهالسلام) آموخته بودند با تجربه عملی همراه شد و مجموعهای از توانمندیها را در ایشان پدید آورد. اگر این تواناییها در راستای تحقق اهداف انبیا بکار میرفت این وعده خداوند تحقق مییافت که فرمود «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛ و ما اراده داشتیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل شده در آن سرزمین منّت گذارده و آنها را پیشوایان(خلق) قرار دهیم و وارث (ملک و جاه فرعونیان) گردانیم.»(3)
بنیاسرائیل هم توان علمی داشتند و هم تجربه، تنها نیاز آنان قرین ساختن معنویت با قدرت بود. قدرت گاهی به سمت خواهشهای نفسانی میرود و این با هدف الهی جمع شدنی نیست. قوم یهود گرفتار حسد و آزمندی زندگی دنیا شده بودند. «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ بلکه حسد میورزند با مردم(یعنی پیامبر و مسلمین) چون آنها را خدا به فضل خود برخوردار نمود.»(4)
اگر انسان چنان در پی دنیا برود که از خدا دور شود، حرص(سیرناپذیری)، حسد و ترس او را فرا میگیرد. بنیاسرائیل تا هنگامی که در مسیر حق و خداوند بودند به آسانی به حاکمیت دست مییافتند، چرا که توان اجرا و گسترش آن را داشتند.(5) اما با پیدایش انحراف در بین آنها هرم خواستهها و مفاهیم معکوس شد.
2- نژادپرستی
یهودیان خود را(قوم برگزیده) میدانند و این اعتقاد مقوله اساسی در آیین یهود است. در تلمود آمده است که اسرائیل به دانه زیتون شبیه است چراکه زیتون امکان آمیختن با مواد دیگر را ندارد!(6) از سوی دیگر خداوند متعال نیز در قرآن به برتری دادن آنان اشاره کرده است؛ «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ؛ ای بنی اسرائیل، یاد کنید از نعمتهایی که به شما عطا کردم و(به نعمت کتاب و رسول) شما را بر عالمیان برتری دادم.(7)
خداوند بنیاسرائیل را بر جهانیان برتری داده بود و عنایت خویش را همواره بر ایشان نازل میکرد. خدای متعال نعمتها و الطاف زیادی به آنان عنایت فرمود که از بردگی به قدرت و عزت رسیدند. میتوان گفت خداوند این نوع و سطح از مواهب را برای سایر اقوام فراهم ننمود و از این جهت بنیاسرائیل را بر سایر اقوام برتری داد.
بنابراین برتری بنیاسرائیل از جهت نعمتها و الطاف ویژهای است که خداوند برای آنها قرار داده نه برتری نژاد. البته بنیاسرائیل در مقابل این همه نشانه آشکار از محبت و قدرت الهی، کفران، لجاجت و بهانه جویی را جایگزین شکر و عبادت خدا کردند.
«سَلْ بَنِی إِسْرَائِیلَ کَمْ آتَیْنَاهُمْ مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ وَمَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ (ای پیغمبر) از بنیاسرائیل سؤال کن که ما چقدر آیات و ادلّه روشن بر آنها آوردیم! و هر کس پس از آنکه نعمت و هدایتی که خدا به او داد آن را به کفر مبدّل کند(بداند که) عقاب خدا بر کافران بسیار سخت است.»(8)
آنان برتری نژاد خود را تا جایی پیش بردند که خود را فرزندان خدا نامیدند. قرآن از این موضوع به شدت انتقاد میکند. «وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ؛ یهود و نصاری گفتند: ما پسران خدا و دوستان اوییم. بگو(ای پیغمبر): اگر چنین است پس او چرا شما را به گناهانتان عذاب میکند؟ بلکه شما هم بشری هستید از آنها که خدا خلق کرده، هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد عذاب میکند، و فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه بین آنها است از آنِ خداست و بازگشت همه به سوی اوست.»(9)
در واقع بنیاسرائیل خطای بزرگ مرتکب شدند و گمان کردند خداوند نژاد آنها را ارج میدهد؛ در حالی که خداوند بنیاسرائیل را ارج مینهاد که به آموزههای موسی(علیهالسلام) ایمان بیاورند، یعنی برتری آنها در صورت حفظ ایمانشان(10) و تصدیق پیامبران بعدی و پیامبر موعود بود.
ملاک برتری نزد خداوند تنها ایمان است «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملا دانا و آگاه است.»(11) از همین روست که خداوند آنان را بیمه داده است «وَاتَّقُوا یَوْمًا لَا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئًا وَلَا یُقْبَلُ مِنْها شَفَاعَةٌ وَلَا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ؛ و حذر کنید از آن روزی که هیچ کس به کار دیگری نیاید، و شفاعت هیچ کس پذیرفته نشود، و فدا و عوض از کسی قبول نکنند، و هیچ یاری کننده و فریادرسی نخواهند داشت.»(12)
هدف خداوند از اینکه فلسطین را مقدر آنان کرده بود، این بود که دین بر زمین حاکمیت یابد. «یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ؛ ای قوم، به سرزمین مقدسی که خدا سرنوشت شما کرد داخل شوید و پشت(به حکم خدا) مکنید، که زیانکار میشوید.»(13)
اما بنیاسرائیل گمان کردهاند که خدا این سرزمین را برای نژاد آن برگزیده است. نتیجه این نژادپرستی این بود که همواره پشتوانه و نیروی از دست دادند، زیرا آنان با این تفکر اجازه نمیدهند جز خودشان کسی در سیستم حکومتی رشد کند. آنان میپندارند که بنیاسرائیل در تقسیم مباحث قدرت مقدماند.
3 - دوری از خط انبیا الهی
با بروز تفکر نژادپرستی، نگهداری حکومت به قضایای انحرافی نیاز داشت. از آنجایی که دینداران در این حکومتها دیگر با حاکمان همکاری نخواهند کرد.(14) قدرت دور از خدا مروج انصراف میشود. عدهای را باید با بت و مشغولیتهای کاذب و عدهای دیگر را با شراب شهوت و پول ساکت کرد. از اینرو مدتی که از حکومت یوشع(علیهالسلام) گذشت و حاکمیت به مذاق بنیاسرائیل خوش آمد، انحرافها آغاز و فاصله حاکمان از پیامبران بیشتر شد.
تفکر حاکمیت بنیاسرائیل بر جهان در بین آنان لانه کرد و تفکر یهودی یا به تعبیر دیگر صهیونیستی را پدید آورد. تلاش انبیا این بود که اینان را از این تفکر انحرافی خارج سازند و به نیروهای مؤمن و مخلص تبدیل کنند.
4 - کشتن پیامبران
خداوند برای اصلاح این گروه پیدرپی پیامبر میفرستاد و آنان نیز پیامبران خدا را میکشتند! «لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلًا کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُوا وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ؛ ما از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم؛ و رسولانی به سوی آنها فرستادیم؛ (ولی) هر زمان پیامبری حکمیبر خلاف هوسها و دلخواه آنها میآورد، عدهای را تکذیب میکردند؛ و عدهای را میکشتند.»(15)
خداوند قتل پیامبرانش را به قوم بنیاسرائیل نسبت میدهد؛ درحالیکه همه آنها پیامبران را نمیکشتند، ولی اینان گرد سازمانی منحرف جمع شده بودند و کار آن سازمان را تائید میکردند. ما از این سازمان به سازمان یهود تعبیر میکنیم. سازمان دور دیده و تجربه اندوخته و منحرف. آنان همانند دزدان بودند که با چراغ روشن آمده بودند و انبیا درصدد بودن این چراغ به دستان را از دزدی باز دارند.
منبع: دشمن شدید، دفتراول (حجتالاسلاموالمسلمین مهدی طائب) چاپ دوم، زمستان 95، انتشارات شهید کاظمی، صص175-180
پی نوشت؛
1 - مائده/ 21
2 - همان/25
3 - قصص/5
4 - نساء/54
5 - ر.ک: تاریخ الیعقوبی، ج1، صص46-50
6 - ر.ک: موسوعه الیهود الهیودیه، عبدالوهاب المسیری، ج5، ص72
7 - بقره/47
8 - همان/211
9 - مائده/18
10 - عهد عتیق، تثنیه، باب 26، شماره 16 و 18 و باب13؛ در این فرازها از تورات به خوبی آشکار است که خداوند بنی اسرائیل را تنها در صورت حفظ ایمان برتری خواهد داد.
11 - حجرات/13
12 - بقره/48
13 - مائده/21
14 - تفکر نژاد پرستانه، انسانها را براساس قومیت و ملیت برتری میدهد ولی تفکر دینی همه نژادها و ملیتها را یکسان و ملاک برتری را در تقوا و ایمان میداند.
15 - مائده/70