-
چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۳۳ ب.ظ
-
۵۰۰
ما دارای یک تاریخ متقن هستیم که تردیدی در آن نیست و آن عبارت است از قرآن. علت اینکه میگوییم در قرآن تردیدی نیست، این است که از طرف خداوند نازل شده است.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در دومین جلسه درس تاریخ تطبیقی که در تاریخ 1393/02/21 برگزار شد، تاریخهای معتبر را مورد بررسی قرار دادند که متن آن بدین شرح است؛
عدم اطمینان کامل نسبت به کتب تاریخی رایج
از کجا میتوان چنین تاریخی را پیدا کرد که ناقلها از روی حس برای ما خبر داده، و همگی ثقه و مورد اطمینان باشند؟ کتاب و نوشتهای وجود ندارد که تاریخ را از زمان آدم(ع) تا الآن به صورت سمعا عنِ السمع و عنِ الثقات نقل کرده باشد.
حتی کتابی که تاریخ ابراهیم(ع) یا تاریخ موسی(ع) و یا تاریخ عیسی(ع) را با چنین خصوصیاتی برای ما نقل کرده باشد، نداریم؛ هر کتابی هم که در این مواردِ تاریخی نقلی دارد، نقلش مرسل(بدون سند موثق) شده است.
مثلا تاریخ طبری، ناقلهای یک روایت تاریخی را تا جایی اسم برده و میرسد به ناقلی که مثلا درباره دوران حضرت آدم(ع) مطالبی را بیان کرده است؛ سوال اینجاست که این شخص چگونه میتوانسته است از دوران آن پیامبر الهی مطلبی را نقل کند؟! از این رو ما با این کتب از روی تسامح برخورد میکنیم.
مرحوم علامه عسکری(ره) که واقعا هم در تاریخ میشود ایشان را «علامه» اطلاق کرد، داستان عبدالله بن سبا را بررسی کرد تا بفهمد کسی که بعضی ادعا میکنند پایهگذار شیعه است، ماورای درستی و یا نادرستی این ادعا، دارای چه شخصیت تاریخی بوده است؟ ایشان تحقیق کرد و متوجه شد که اساسا عبدالله بن سبا وجود خارجی ندارد! این قضیه باعث شد تا ایشان تحقیق کند که آیا اشخاص دیگری هم وجود دارند که در بعضی از منابع از آنها اسم برده شده، اما وجود خارجی نداشته باشند؟ ایشان به تحقیقات خود ادامه داد تا اینکه نام صد و پنجاه نفر را در تاریخ به عنوان صحابی پیدا کرد که هرگز وجود نداشتهاند!
تاریخِ مُتقَن بودن قرآن و روایات معتبر
در اینجا ممکن است این سؤال پیش بیاید که پس با این حساب، آیا ما فاقد تاریخ موثق هستیم؟ جواب این است که ما دارای یک تاریخ متقن هستیم که تردیدی در آن نیست و آن عبارت است از قرآن. علت اینکه میگوییم در قرآن تردیدی نیست، این است که از طرف خداوند نازل شده است.
در جلسه گذشته گفتیم: اولین چیزی که در بیان تاریخ به آن نیاز داریم، اِشراف و رؤیت است. خداوند در قرآن درباره آگاهی و بیناییاش نسبت به وقایع میفرماید: «إنَّه بعباده خبیرٌ بصیرٌ»(شوری: 27). اشراف خداوند متعال هم بر وقایع، بعد از حدوث آن وقایع نیست، بلکه قبل از حدوث است؛ یعنی قبل از اینکه مثلا آدم (ع) بیاید، خدا میدانسته است که او خواهد آمد. از طرفی کسی مانند خداوند وجود ندارد که همیشه بوده باشد.
تمام آن اموری که در ناقل لازم است، خداوند متعال در صفت خدایی خود دارد. دروغ در ذات خداوند راه ندارد، زیرا کسی دروغ میگوید که از فقر یا ریختهشدن آبرو و یا نسبت به جان خود بترسد؛ پس کسی که از این امور نترسد، هرگز دروغ نخواهد گفت، مگر از روی تفریح که این معنا هم در مورد خداوند صدق پیدا نمیکند.
بعد از قرآن هم در این زمینه باید به روایات اهلبیت(ع) مراجعه کرد. تنها تاریخی که میتوان به عنوان سند قطعی به آن مراجعه و استناد کرد، تاریخی است که یا از قرآن اخذ شود، یا از ائمه(ع) و یا از اصحاب و راویان مورد وثوق ائمه معصومین(ع)؛ اما اگر قضایای تاریخی را بدون اینکه از منابع مورد اشاره اخذ شود، با این ادعا که قطعی است نقل کنیم، قطعا در آخرت باید پاسخگو باشیم.
اگر قرار باشد از منابع تاریخی دیگر مطلبی نقل شود، یا باید در تأیید مطالب قرآن و روایات باشد و یا با قرائنِ دال بر صحت، قابل قبول بوده و داعیهای بر کذب آن وجود نداشته باشد. ضمن اینکه لازم است نقل از روی حس بوده باشد؛ وگرنه خطرناکترین مطلب در بیان تواریخ، نقل از غیر ثقه، بدون قرینه بر صحت است.
وجود اهداف مطالعه تاریخ در قرآن
در جلسه قبل گفتیم که در بیان تاریخ، دو هدف عمده وجود دارد: 1. کسب عبرت و تجربه؛ 2. فهم وضعیت کنونی برای اخذ تصمیم صحیح نسبت به آینده. هر دو هدف در قرآن وجود دارد، زیرا همان طور که گفتیم فهم وضعیت امروز، متکی بر تاریخ متسلسلی است که از مبدأ شروع شده باشد.
قرآن هم در نقل تاریخ این ویژگی را دارد «و إذ قال ربک للملائکة إنی جاعلٌ فی الارض خلیفة»(بقره: 30). آن زمانی که خداوند میخواست انسان را خلق کند، شاهدی غیر از خداوند نبوده است که بتواند این مطلب را نقل کند.
انتهای پیام/
منبع: دومین جلسه درس تاریخ تطبیقی/ تاریخ 1393/02/21