-
چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۲۰ ب.ظ
-
۸۲۸

در سه جنگ با یهود که در مدینه و اطراف مدینه به وقع پیوست، استراتژی پیامبر(ص) محاصره قلعههای یهود بود. پیامبر(ص) بعد از تصرف قلعهها، اموالشان را مصادره میکردند و خودشان را اخراج میکردند. ملاک و نیت اصلی پیامبر(ص) حفظ اسلام و دفاع از اسلام بوده است.
پایگاه اطلاعرسانی استاد مهدی طائب؛ حجتالاسلام سید مصطفی سیدی دارای مدرک سطح سه تخصصی از مؤسسه آموزش عالی تربیت مدرس است و چند سالی میشود با مؤسسه تاریخ تطبیقی همکاری داشته و جزء مربیان این مؤسسه به شمار میآید. وی همچنین سابقه تدریس در حوزه علمیه را دارد و در حال حاضر در سطح چهار حوزه مشغول به تحصیل است.
در گفتوگو با این پژوهشگر حوزوی به بررسی موضوع ردپای یهود در جنگ با مشرکان پرداختیم که در ادامه متن آن را از نظر میگذارنید؛
به عنوان پرسش نخست، بفرمایید جنگهای پیامبر(ص) با مشرکان چه بخشی از جنگهای ایشان را شامل میشود و چه اهمیت و جایگاهی دارد؟
نکته اول این که جنگهایی که در زمان پیامبر(ص) اتفاق افتاد مربوط به بعد از هجرت ایشان است. یعنی زمانی که ایشان در مدینه تشکیل حکومت داد. یعنی حدودا از سال 2 هجری به بعد. نکته بعدی این است که مسلمانان در مکه مأمور به صبر و استقامت بودند و در مکه شرایط جنگ و جهاد وجود نداشت. میتوان گفت که این جنگهای مشرکین با پیامبر یک سوم یا یک چهارم جنگها را دربرمیگرفت.
دوم این که جنگ با مشرکان در یک بازه زمان محدودی اتفاق افتاد. این جنگها از سال 2 هجری و جنگ بدر شروع شد و تا سال 5 هجری و با جنگ خندق تمام شد. کلاً جنگهای مشرکین با پیامبر در طی 3 الی 4 سال اتفاق افتاد.
نکته سوم این که مشرکان تمام قدرت خود را در این سه جنگ به کار بردند. یعنی هرچه تجهیزات و نیروی انسانی داشتند را به کار گرفتند و تقریباً همه نیرویشان در این سه جنگ از بین رفت. اهمیت این جنگها را از این منظر باید نگاه کرد که این جنگها در یک زمان حساسی اتفاق افتاد و آن آغاز حکومت اسلامی بود. حکومت نوپای اسلام در مدینه تشکیل شده بود. پیغمبراکرم(ص) از تجهیزات و ابزارآلات کمی برخوردار بودند. حتی نیروی انسانی کمی در اختیارشان بود. ایشان حتی مقبولیت لازم را در بین مردم مدینه کسب نکرده بودند. دلیلش هم این است که در جنگ بدر از کل مردم مدینه حدود 150 نفر شرکت کردند در حالی که جمعیت مدینه خیلی بیشتر از این تعداد بود. در سال بعد از همین مردم مدینه 1000 نفر در جنگ احد شرکت کردند. این نشان دهنده این است که در ابتدا پیامبر(ص) هنوز مقبولیت زیادی در میان مردم مدینه نداشت.
جنگ مشرکین در این برهه از تاریخ علیه پیامبر شروع شد و میتوانست خسارتهای بسیاری را در پی داشته باشد اما پیروزی در جنگ بدر باعث شد که مردم دید جدیدی نسبت به پیغمبر(ص) پیدا کنند و پیغمبر(ص) در بین آنها از مقبولیت برخوردار شود. چون پیامبر(ص) با تجهیزات کم و نیروی انسانی کم به پیروزی رسیده بود.
یهود چه انگیزهای برای ورود به جنگهای پیامبر(ص) و مشرکین داشت؟
یهود به دنبال این بود که پیغمبر اسلام و کلاً دین اسلام به موفقیت زودرس دست پیدا نکنند. یهود به دنبال این بود که جلوی پیشرفت اسلام را بگیرد. حال سوال این است که چرا با مشرکین همکاری میکرد؟ یکی از دلایلش همین بود که میخواست جلوی توسعه و گسترش اسلام را بگیرد. چون توسعه و موفقیت اسلام به ضرر یهود تمام میشود.
دومین انگیزه هم این بود که میخواستند جلوی سقوط مشرکان را بگیرند. در واقع مشرکین مکه پایگاه مهمی برای یهود بودند برای این که میشد از طریق آنها بر پیامبر(ص) فشار آورد. یعنی یهود میتوانست از نفرت و ابزارآلات و تعصبات خشکی که آنها نسبت به پیامبر(ص) داشتند استفاده کند و به این طریق با استفاده از مشرکین به اهدافش برسد.
یهود برای مداخله در این جنگها چه راهبردی را در پیش گرفت؟
مقدمتاً باید بگویم که بعضی از این مواردی که ما بیان میکنیم، تاریخ نقلی هستند. یعنی در کتب تاریخی قدیمی و جدید، نقل شده است. ولی بعضی از این مطالبی که ما بیان میکنیم، تحلیل هستند. یعنی برداشتهایی است که از لابه لای کتب تاریخی استفاده میشود. ما در این مطالعاتی که داشتیم به سه راهبرد یهود در این جنگها دست پیدا کردیم:
راهبرد اول یهود، نفوذ در سپاه مسلمانان بود. یهود افراد نفوذی را انتخاب میکرد و از طریق اینها یکسری کارها را انجام میداد که به ضرر اسلام تمام میشد.
راهبرد دیگر آنها تشویق و ترغیب مشرکین بر علیه پیغمبر است. در این سه جنگی که مشرکین به راه انداختند، یهود نقش مهمی برای تشویق و ترغیب مشرکان ایفا کرد.
راهبرد سوم یهود هم همکاری با منافقین در مدینه بود. یهود از هر سه راهبرد استفاده کرده است و از هر کدام در زمان خودش و به اندازه نیازی که داشته است، بهره میبرد.
یهود چه زمانی در جنگهای پیامبر و مشرکان ورود پیدا کرد؟
میشود گفت که یهود از همان ابتدا یعنی از جنگ بدر، به این مسئله ورود کرد. ابوجهل نامهای خطاب به پیغمبر دارد که در آن پیغمبر را تهدید کرده است. این نامه 29 روز قبل از جنگ بدر به دست پیامبر رسید. وقتی در عبارات و فرازهای این نامه دقت کنیم متوجه میشویم که با سطح شعور و سواد عرب جهالی سازگاری ندارد. تنها قبیله و طایفهای هم که در مکه و در آن قسمت سرزمین حجاز از بهره علمی برخوردار بوده است که از زمان حضرت موسی آن را به دست آورده است، طایفه یهود بودهاند. لذا میشود در همان نامه ابوجهل هم رد پای یهود را پیدا کرد.
در جنگ احد هم طایفه بنی نضیر، مشرکین را بر علیه پیامبر تحریک کردند تا جنگی به راه بیاندازند. اینها به مشرکین قول همکاری دادند که از خارج از مدینه با آنها همکاری خواهند کرد. جنگ خندق هم اوج تلاشهای آشکارا یهود برای مقابله با اسلام است. یهود در ایجاد و به وجود آمدن جنگ خندق و سپاه 10 هزار نفری نقش مهمی داشت. در واقع در هر سه جنگ میتوان ردپای یهود را دید. اما این نقش در بعضی از جنگها مخفیتر و در بعضی از جنگها آشکارتر بوده است.
در جنگ بدر به عنوان اولین جنگ پیامبر(ص) یهودیان چه نقشی داشتند؟
یکی از نقشهای آنها همین نامهای بود که گفته شد. با دقت در این نامه میتوان فهمید که این نامه کار مشرکین نبوده است. چون با سطح سواد و شعور عرب جاهلی همخوانی نداشته است. دومین جریانی که میتوان ردپای یهود را در آن جستجو کرد، موضوع اسیرگیری در جنگ بدر بود. مستحضر هستید که در تمامی جنگها این قاعده وجود دارد و سرباز آموزش دیده است که بدون اجازه فرماندهاش هیچ کاری انجام ندهد. این از اصول اولیه آموزش به سربازان است. سرباز در هر شرایطی باید از فرمانده اطاعت کند.
در جنگ بدر که مسلمانان در حال پیروزی بودند و سران شرک در حال فرار بودند و عدهای هم کشته شده بودند و احتمال سقوط شرک و کشته شدن همه سران شرک وجود داشت، ناگهان عدهای از مسلمانان بدون اجازه از پیامبر شروع به اسیرگیری میکنند. این کار باعث شد که جنگ متوقف شود. عدهای از دنبال کردن مشرکین دست کشیدند و شروع به اسیرگیری کردند. بررسی کنید که این اسیرگیری به نفع چه کسانی بوده است؟ قطعاً میتوان گفت که این اسیرگیری به نفع یهود بوده است. عرض کردم که یهود به دنبال این بود که مشرکین سقوط زودرس نداشته باشند. میخواست از اینها به عنوان پایگاه مهمی علیه پیامبر استفاده کند. لذا در این جریان هم میتوان ردپای یهود را پیگیری کرد.
در تاریخ نقل نشده است اما تحلیل این است که این اسیرگیری، یک جریان اتفاقی نبوده است که ناگهان به ذهن کسی بزند. چون پیامبر نه اذن به این کار داد و نه رضایت به این کار داشت. لذا نفع اصلی آن برای یهود و گروه نفاق در مدینه بود. چون پایگاه مهمی را حفظ کردند و افرادی چون ابوجهل و خالد بن ولید و... را حفظ کردند. اگر جنگ ادامه پیدا میکرد حتماً اینها هم کشته میشدند. اما اینها زنده ماندند و جنگ احد را علیه پیغمبر به راه انداختند که حتی نزدیک بود که جان پیامبر در جنگ احد گرفته شود. در جنگ احد امیرالمؤمنین (ع) 70 زخم شدید برداشتند. حضرت حمزه سیدالشهداء به شهادت رسیدند. اگر آن زمان مشرکین و سران آنها کشته میشدند شاید دیگر جنگ احدی در کار نبود. لذا میتوانید ردپای یهود و گروه نفاق را در جریان اسیرگیری پیدا کنید.
لطفا توضیحی در مورد توطئه و تخریبگری یهود در جنگ احد بدهید.
قبل از جنگ احد یهودیان به مکه آمدند و با ابوسفیان دیدار داشتند و او را تحریک به جنگ علیه پیامبر(ص) کردند و به او قول همکاری دادند که ما همزمان از داخل مدینه با شما همکاری میکنیم و وارد جنگ میشویم. این یکی از توطئههای یهود بود که در ابتدا تشویق کردند و بعد هم خیانت کردند. قبیله بنی نضیر از داخل مدینه شروع به توطئه علیه پیغمبر(ص) کردند. پیغمبر(ص) در آن زمان در بیرون از شهر مشغول جنگ احد بود. یهودیان در همین زمان از داخل، شهر را ناامن کردند.
بعد از جنگ هم بنی نضیر در مدینه به جان پیامبر(ص) سوءقصد کردند. یعنی از قبل مشرکان را تشویق کردند و بعد از جنگ هم در داخل شهر به جان پیامبر(ص) سوء قصد کردند و پیمان خود را شکستند. لذا پیغمبر(ص) هم با آنها وارد جنگ شد.
در تاریخ نقل شده است که دخالت یهود در جنگ احزاب بیشتر بوده است. اگر میشود این موضوع را تحلیل بفرمایید و این دخالت و توطئهها را تشریح کنید که چگونه بوده است.
یهود شاهد قدرتمندتر شدن اسلام بود. جنگ بدر و احد هم نتوانسته بود که ضربه سنگینی به اسلام و پیامبر(ص) وارد کند. از طرف دیگر چهره یهود در جنگهای گذشته، برای مسلمانان روشن شد. خیانتشان آشکار شد. لذا در جنگ احزاب به صورت آشکارتری وارد میدان جنگ شدند. به صورت آشکارتری مکه رفتند و اقداماتی را انجام دادند و تشویق و تطمیع کردند تا قبائل وارد جنگ با پیامبر(ص) شوند.
یک هیئتی از رؤسای یهود به مکه رفتند و ابوسفیان را به گردآوری نیرو، تحریک کردند و به آنها گفتند، همانطوری که در جنگ احد پیروز شدید، اینجا هم پیروز خواهید شد و با این حرف، بارقه امیدی در دل مشرکان به خاطر پیروزی در جنگ احد ایجاد شده بود. حتی این یهودیان به سراغ قبائل دیگر هم رفتند. قبائل دیگری که در مکه بود را هم با قریش همپیمان کردند. لذا یک سپاه 10 هزار نفری از تمام قبائل جزیرةالعرب بر علیه پیامبر(ص) ایجاد شدند.
همزمان با جنگ خندق، بنیقریظه از داخل شروع به پیمان شکنی و آزار و اذیت مسلمانان کرد. یعنی از داخل پیمان شکنی کردند و از بیرون هم یک سپاه 10 هزار نفری را بر علیه پیامبر(ص) تشکیل دادند. اگر یهود پا به عرصه نمیگذاشت شاید اصلاً مشرکین به دنبال جنگ دیگری بر علیه پیغمبر(ص) نمیرفتند.
اگر کار شکنیهای یهود نبود آیا جنگهایی که برای پیامبر رخ داد، رویه دیگری پیدا میکرد؟
به نظر من این طور میشد. چون در هر سه جنگ نقش یهود برجسته است. در برخی نقششان کمتر بوده است، ولی مثلاً در احزاب نقش پررنگتری داشتهاند. اینها از هر وسیلهای استفاده میکردند تا به پیغمبر(ص) و اسلام ضربه بزنند. با تهدید، خیانت یا با ترغیب و تشویق مشرکین. اگر رفت و آمدها و تشویق و ترغیبهای یهود نبود شاید دیگر مشرکین به دنبال جنگ نبودند. مشرکان افرادی خوشگذران و اهل لغویات بودند.
جنگ برای مشرکین هزینهبردار بود. در جنگهای علیه پیامبر(ص) اگر یهود در آن نقش نداشت، شاید نتیجه این جنگها چیز دیگری میشد. لذا یهود از عدم سقوط شرک و سران شرک نفع میبرد و مشرکین یک پایگاه مهمی برایشان تلقی میشد که از طریق آنها میتوانستند اقدامات خود را انجام دهند.
بعد از جنگ احزاب، جنگ پیامبر با مشرکین به پایان رسد تا این که فتح مکه رخ داد. پس از جنگ احزاب، جنگهای مسلمین با با یهود آغاز میشود. در نگاه کلان جنگهای پیامبر(ص) با مشرکان با جنگهای پیامبر(ص) با یهود را مقایسه کنید و این که به نظر شما کدام یک سنگینتر است.
آنچه که تاریخنگاران و مورخان به آن پرداختهاند، برجسته کردن جنگهای مشرکین بر علیه پیامبر(ص) بوده است. وقتی کتب تاریخی را بررسی میکنید میبینید که به جنگهایی که مشرکین با پیامبر(ص) داشتهاند زیاد پرداخته شده است. کتب خوبی در این زمینه تألیف شده است. اما درباره نبردهای پیامبر(ص) با یهود، یک کار پژوهشی قوی و گستردهای صورت نگرفته است. یعنی به نوعی از دیدگاه مورخین جنگهای پیامبر(ص) با یهود کم ارزش و دست دوم تلقی شده است.
در حالی که همان طور که عرض کردم مشرکین تنها در سه جنگ بدر، احد و خندق هر چه توان داشتند در جنگ گذاشتند. به غیر از این سه جنگ هم دیگر جنگی با پیامبر(ص) نداشتند. اما یهود از اول عمر پیغمبر(ص) تا آخر عمر ایشان همواره به دنبال جنگ و توطئه علیه ایشان بود. یعنی تا زمان تشکیل سپاه برای نبرد موته، بارها و بارها یهود با پیغمبر(ص) رویارویی داشته است. این جنگ یهود با اسلام گاهی علنی بود و گاهی مخفیانه. قطعاً جنگ با یهود سنگینتر بوده است. چون دائمی و همیشگی بوده است. چیزی که دائمی و همیشگی است فرسایشی میشود و خسارات و خطرات بیشتری برای طرف مقابل دارد. میتوان برداشت کرد که مقابله با یهود برای پیامبر(ص) خسارات بیشتری داشته است. زمان طولانیتری داشته است و گستردهتر هم بوده است.
یهود دائماً در حال ضربه زدن به اسلام بود. فقط هر بار تغییر شکل میداد. گاهی اوقات از طریق مشرکین بود. زمانی که مشرکین از صحنه جنگ با پیامبر خارج شدند به سراغ رومیان رفت. یهود در طول تاریخ دو بار برای جنگ بر علیه پیامبران الهی به رومیان که ابرقدرت بودند متوسل شده است. یک بار در زمان حضرت عیسی(ع) بود که به پیلاتوس متوسل شدند و یک بار هم در زمان پیغمبرخاتم وقتی از مشرکین قطع امید کردند، عرصه مقابله با پیغمبر(ص) را تغییر دادند و به سراغ امپراطور روم رفتند. لذا میتوان در جنگ موته و تبوک که با رومیان بود، رد پای یهود را پیدا کرد.
یهودیها متوسل به روم شدند و روم را علیه پیامبر تشویق و ترغیب کردند که وارد جنگ شود و میخواستند که پیامبر(ص) مدینه را خالی کند. از مدینه تا مرز شام که جنگ در آنجا اتفاق افتاد هزار کیلومتر فاصله است و اینها میخواستند که با خالی شدن مرکز حکومت، آنجا را با همکاری نفاق نابود کنند. اما با هوشیاری پیامبر(ص) و این که ایشان در مدینه ماندند و جعفربن ابی طالب(ع) را به عنوان فرمانده فرستادند، نقشه یهود نقش بر آب شد. در جنگ تبوک هم با ماندن امیرالمؤمنین (ع) در مدینه باز هم نقشه آنها به هم ریخت. لذا رد پای یهود را میتوان از صدر اسلام تا زمان رحلت پیغمبر(ص) و کلاً در طول حیات حضرت یافت. اینها از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به اسلام فروگذار نکردند. فقط عرصهها و شکل مبارزه را تغییر میدادند.
اهمیت و جایگاه جنگهای پیامبر(ص) با یهود را در میان جنگهای پیامبر تبیین کنید.
هر چند جنگهای پیغمبر(ص) با یهود در منابع تاریخی به عنوان جنگهای کم ارزشی تلقی شده است، ولی این جنگها هزینههای زیادی را روی دست پیامبر(ص) گذاشت. تعدادی از این جنگها زمانی بود که پیامبر(ص) درگیر جنگ با مشرکین بود. پیغمبر(ص) بعد از جنگ بدر با یک نیروی انسانی کم و خسته از جنگ برگشته است و با قبیله قوی و شجاعی به نام بنی قینقاع روبه رو میشود و مجبور میشود که با آنها وارد جنگ شود.
مسلمانان از جنگ احد شکست خورده و خسته برگشتند که مجبور به جنگ با بنی نضیر میشوند. بعد از جنگ خندق هم با بنی قریظه وارد جنگ شدند. یهودیان پیامبر(ص) را مجبور میکردند که در اوج خستگی داخل و اطراف مدینه وارد جنگ دیگری بشود. لذا جنگ یهود هم زمان با جنگ مشرکین بوده است. یهود دشمن دائمی اسلام بود و از هر راهی برای ضربه زدن به اسلام استفاده میکرد. جنگهای پیامبر با یهود که اوج آن در جنگ خیبر در سال 7 هجری اتفاق افتاد، به خاطر از بین بردن ریشه فساد و توطئه و فتنهگری یهود بود.
یعنی پیامبر(ص) با جنگ خیبر ریشه فساد و توطئه و فتنهگری را در مدینه و اطراف مدینه از بین برد. آنها دائماً در حال ضربه زدن به اسلام بودند. لذا با شکست آنها در خیبر که تمام قدرتشان را در آنجا گذاشته بودند، اسلام حاشیه امنیت بیشتری پیدا کرد و توانست توسعه بهتری در بین قبائل اطراف یابد. یهود دائماً در حال فتنهگری بود و وقتی از بین رفت، اسلام نفس راحتی در مدینه و اطراف مدینه کشید. وقتی یهود از صحنه برخورد با پیغمبر(ص) خارج شد، پیغمبر(ص) از طرف مشرکین و منافقین هم تا مدتی آسایش بیشتری پیدا کردند. چون یهودیان بودند که نفاق و مشرکین را تشویق و ترغیب میکردند.
به نظر شما برخورد استراتژیک پیامبر(ص) در جنگ با مشرکان و یهودیان یکسان بود؟ اگر امکانش هست این دو را با هم مقایسه کنید.
به نظر من استراتژی پیغمبر(ص) با مشرکان و یهود تقریباً فرقی نداشته است. چون پیغمبر(ص) همواره به دنبال حفظ اسلام بود. نوع و شیوه استراتژی پیغمبر(ص) در جنگها بستگی به نوع حمله طرف مقابل داشت. پیامبر(ص) در جنگ احد ابتدا جنگ شهری را پیشنهاد میدهند. ولی وقتی مسلمانان قبول نمیکنند، دامنههای کوه احد را انتخاب میکنند. در جنگ خندق، در اطراف شهر خندق ایجاد کردند. پیغمبر(ص) به نوع حمله طرف مقابل نگاه میکردند و با توجه به آن استراتژی خود را طراحی میکردند.
در سه جنگ با یهود که در مدینه و اطراف مدینه به وقع پیوست، استراتژی پیامبر(ص) محاصره قلعههای یهود بود. پیامبر(ص) بعد از تصرف قلعهها، اموالشان را مصادره میکردند و خودشان را اخراج میکردند. ملاک و نیت اصلی پیامبر(ص) حفظ اسلام و دفاع از اسلام بوده است. این شکل و استراتژی پیامبر(ص) در هر جنگی بستگی به نوع حمله طرف مقابل داشته است. فرقی که جنگ یهود با جنگ مشرکین داشت این بود که مشرکین از راه دور و خارج از مدینه میآمدند و چون افراد خوشگذرانی بودند برای 3 هزار نفر نیروی جنگی 3 هزار نفر نیروی تدارکاتی با خود میآوردند.
اما یهودیان یا در داخل مدینه بودند یا در اطراف مدینه زندگی میکردند. دشمنی آنها هم همیشگی بوده است. مشرکین در آن سه جنگی که به وقوع پیوست، بعد از اتمام جنگ رفتند و تا سال بعد پیدایشان نشد. اما یهود همیشه در کنار پیغمبر(ص) بودند و خطرشان همیشه اسلام را تهدید میکرد. ولی اصل استراتژی پیامبر(ص) دفاع از اسلام بوده است و نوع آن به طرف مقابل جنگ مربوط میشده است.
سخن پایانی دارید بفرمایید.
ما باید تاریخ را به صورت دیگری بازبینی کنیم. منابع اولیه تاریخی که در دست ماست را عموماً اهل سنت نوشتهاند. به خاطر همین تحریفهای بسیاری در آن صورت گرفته است. عظمت اهل بیت(ع) گاهی اوقات حذف شده است و برای دیگران ذکر شده است. لذا ما باید به تاریخ نگاه جدیدی داشته باشیم. تاریخ تحلیلی هم باید خیلی برجسته شود. تواریخی که در دست ماست اکثراً تاریخ نقلی است که فقط تاریخ نقل شده است. صحت و درستی را در لابه لای اینها میتوان تحلیل کرد و نقش یهود و نفاق را در اسلام در نظر گرفت.
پیشنهاد من این است که باید اولاً به تاریخ تحلیلی بیشتر پرداخت. دوماً باید بازبینی دیگری روی تاریخ داشت و با اعتقادات خودمان تاریخ را عرضه کنیم. باید ببینیم که آنچه در تاریخ نقل شده است با اعتقادات ما همخوانی دارد؟ اگر با اعتقادات ما همخوانی نداشت باید آن را کنار بگذاریم.